به گزارش پیام خانواده؛ پریدخت زند روانشناس شخصیت در گفتگویی اظهار کرد: فرزند اول خانواده تمام محبت والدین را بدون اینکه با کسی شریک شود، دریافت میکند. این وضعیت تا مدتی ادامه دارد و معمولاً باعث میشود او احساس کند همه دوستش دارند. این احساس، به او اعتماد به نفس و حس امنیت میبخشد که میتواند در آینده او را به رهبری موفق تبدیل کند.
زند تصریح کرد: والدین به دلیل بیتجربگی در مواجهه با فرزند اول، معمولاً انتظارات زیادی از او دارند. به همین دلیل، کوچکترین حرکات او را زیر نظر میگیرند و نقد میکنند. این فشارها باعث میشود فرزند اول احساس کند باید همیشه موفق و کامل باشد تا محبت والدین را به دست آورد. بهعبارتی، او عشق را با موفقیت برابر میداند؛ یعنی برای کسب عشق والدین باید ابتدا موفقیت را به دست آورد.
او گفت: با تولد فرزند دوم، فرزند اول دچار حس از دست دادن شدید میشود و باید از آن پس علاقه والدین را با دیگران تقسیم کند. او ممکن است حسادت کند، چون فرزند جدید توجه زیادی را به خود جلب میکند. همچنین، ممکن است احساس معذب بودن کند، چون هر کاری انجام دهد، فرزند کوچکتر میتواند آن را خراب کند. این وضعیت او را رنجور میسازد، چرا که خانواده از او انتظار دارند بهتر رفتار کند و مسئولیت بیشتری به عهده بگیرد. با این حال، تجربه غذا دادن به فرزند کوچکتر به او کمک میکند تا در زمینه علاقه و احساس نسبت به نیازهای دیگران تقویت شود.
زند تصریح کرد: فرزند دوم از همان ابتدا یک الگو، تهدید یا منبع رقابت در قالب فرزند بزرگتر دارد. رقابت با فرزند اول میتواند او را انگیزه دهد تا به او برسد و حتی از او پیشی بگیرد. این هدف باعث رشد زبان و مهارتهای حرکتی در فرزند دوم میشود. فرزند دوم که هیچگاه طعم قدرت را نچشیده، به آن فکر نمیکند و معمولاً نسبت به آینده خوشبینتر است. احتمالاً او رقابتجو و جاهطلب خواهد شد، همانند خود آدلر.
او گفت: اما این رقابت ممکن است نتایج نهچندان مثبتی هم به دنبال داشته باشد. برای مثال، اگر فرزند اول در ورزش یا تحصیل موفق باشد، ممکن است فرزند دوم احساس کند هرگز نمیتواند از او جلو بزند و شاید دست از تلاش بردارد. در این صورت، رقابتجویی به بخشی از سبک زندگی فرزند دوم تبدیل نمیشود و ممکن است در جنبههای مختلف زندگی پایینتر از سطح تواناییهای خود عمل کند.