طفل را که در آغوش او گذاشتند، حالش دگرگون بود. به چشمان کودکش نگریست. طفل اما به طلب شیر زبان دور دهان میچرخاند. مادر جوان لحظهای درنگ کرد گویی چیزی به خاطرش آمده بود. جانماز کوچکی که به همراه داشت را طلبید. بسته کوچکی به آن سنجاق کرده بود. زیر لب بسمالله گفت و بسته را باز کرد. حالا دیگر آرام آرام اشک میریخت. تربت کربلا را از قبل آماده کرده بود. ذرهای برداشت و در دهان طفلش گذاشت. صورتش خیس شده بود پیش از هر چیز باید کام کودک را با تربت باز میکرد. باید حسینی بار میآمد و این اولین قدم بود.
قرنها از عاشورا میگذرد و هنوز این زنان هستند که اولین قدمها را برای حسین برمیدارند. برای تربیت نسل حسینی، برای نقش آفرینی در نهضتی که هنوز پابرجاست و خونی که هنوز میجوشد. مردان بزرگ تاریخ به پشتیبانی آنان وارد میدان شدند و حماسه آفریدند. امتی که زنان مؤمن و متعهد، طلایهدار آن باشند، بن بست ندارد، متوقف نمیشود. واقعه کربلا پر است از این نقشآفرینیها، پر است از زنانی که پای امر ولی ایستادند، هرچند کسی آنها را نشناخت.
اما نیک که بنگریم رد پای آنان را خواهیم یافت. خواهیم دید که در ماجرای کربلا زنان هاشمی و غیر هاشمی مورد آزمایش قرار گرفته و سربلند از آن بیرون آمدند و کردارشان، تبدیل به فرهنگ شد که از دل تاریخ تا به امروز آمده و به ما رسیده است.
به گزارش پیام خانواده؛ از همین رو است که شهید مطهری در کتاب حماسه حسینی میگوید: «تاریخ کربلا، یک حادثه و تاریخ مؤنث است، یعنی یک حادثه مذکر - مؤنث است. حادثهای که مرد در آن نقش دارد، زن نقش دارد، ولی مرد در مدار خودش، و زن در مدار خودش».
ایستادگی زنان در برابر دشمن؛ رمز پیروزی
تلقی عمومی در جنگها همواره بر این است که زنان زودتر از مردان در معرض تزلزل قرار میگیرند و از آنجایی که بر سایر افراد اثرگذار هستند، این شکست روحی میتواند رزمندگان را مغلوب دشمن کند. از این رو دشمن همواره برای شکستن اراده سربازان اسلام به زنان و کودکان فشار میآورد. همان چیزی که امروز در غزه شاهد آن هستیم و روزی هم در کربلا رخ داد. اما آنچه دشمن را ناکام میگذارد استقامت زنانه است.
اگر زنان امت تصمیم به ایستادگی بگیرند دشمن کاری از پیش نخواهد برد. ماجرای کربلا این موضوع را اثبات کرد تا جایی که امام ادامه مسیر نهضت، پس از شهادتش را با محوریت زینب سلامالله به زنان سپرد. ولایت امام به گونهای نبود که هر کسی را با خود همراه کند. او زنانی را برگزید که اهل ایثار باشند. یاری دین خدا را بر زندگی شخصی اولویت بدهند تا در صفوف دفاع از حق قرار گیرند.
رهبر معظم انقلاب میفرماید: «زینب، آن کسی است که از لحظه شهادت امام حسین، این بار امانت را بر دوش گرفت و شجاعانه و با کمال اقتدار؛ آنچنان که شایسته دختر امیرالمؤمنین است، در این راه حرکت کرد. اینها توانستند اسلام را جاودانه کنند و دین مردم را حفظ نمایند. امام حسین، خواهرش زینب و اصحاب و دوستانش، با این حرکت، تاریخ را نجات دادند».
مقاومت جانانه زنان عاشورایی به فرماندهی زینب سلام الله و رسوا کردن دشمن و سرانجام روایت نور و ظلمت ماجرای کربلا، وظیفهای بود که آنان در تبیین پیام کربلا بر عهده گرفتند. شیوهها اما کاملاً زنانه بود. آنان از پس زنانه زیستن، زنانه به وقایع نگریستن و حتی در وقت لزوم، زنانه گریستن از مدفون شدن پیام عاشورا در سرزمین کربلا جلوگیری کردند. پیامی که تاریخ را از سال ۶۱ هجری تا کنون درنوردید و از همان بدو تولد و در آغوش مادران نام حسین را بر قلوب شیعیان حک کرد.
گمنام اما درخشان در حمایت از قیام امام
این نقش آفرینیها از پیش از واقعه ظهر عاشورا آغاز شده بود. اولین حربه دشمن در به زانو درآوردن مردان قیام امام حسین در کوفه اتفاق افتاد. در حالی که زنان کوفی به تحریک عوامل ابن زیاد نقش پررنگی در منصرف کردن مردان از یاری مسلم بن عقیل ایفا کرده بودند، زنی در کوفه به نام «طوعه» با شجاعت و وفاداری بدون اینکه ترسی به دل راه دهد مسلم را پناه داد. در کتاب نقش زنان در حماسه عاشورا آمده است که او از مؤمنان و معتقدان واقعی به اهل بیت بود. در میان این همه زن که زندگی شخصی و عافیت خود و کسانشان را بر جان امام و حفظ اسلام ترجیح دادند، شجاعتی این چنین، از زنی تنها، ستودنی است.
در همین کوفه شجاعتهای این چنینی باز هم پیدا میشد. ماجرای «همسر میثم تمار» را کمتر کسی میداند. زنی شجاع و شیفته اهل بیت که در زمانی که کسی جرأت نداشت جنازه مسلم، هانی و حنظلة بن مرّه همدانی را که به دست سربازان ابن زیاد شهیده شده و بدون غسل و کفن در میدان کوفه رها شده بودند، دفن کند، خودش پنهانی جنازهها را به خانه منتقل کرد و نیمه شب به دور از چشم مأموران ابن زیاد در کنار مسجد اعظم کوفه به خاک سپرد.
«ماریه سعدیه» را نیز کسی نمیشناسد او که همسر و فرزندانش را در جنگ جمل و در رکاب امیرالمومنین از دست داده بود. پیش از آغاز قیام امام حسین و در خفقانی که ابن زیاد در بصره ایجاد کرده بود، خانهاش را وقف مجالس شیعیان برای یاری امام کرد.
اما نام «دُلهم» آشناست. همان زنی که همسرش زهیر به قین را برای دیدار با امام ترغیب کرد. دیداری که زهیر را در زمره یاران اباعبدالله قرار داد و دُلهم را به همراهی با کاروان کربلا مشرف کرد. زهیر یکی از برجستهترین یاران امام بود و در روز عاشورا نقش بیبدیلی ایفا کرد. اما اگر آن روز دُلهم عافیتطلبی پیشه میکرد، اثری از نام زهیر بن قین هم در تاریخ نمانده بود.
همانند همسر حبیب بن مظاهر. نامه امام به حبیب برای همسرش اتمام حجت بود. او حبیب را از کوفه روانه دشت بلا کرد.
«صفیه» دختر عبدالله بن عفیف هم در قیام کوفیان به خونخواهی امام، چشمان پدر برای نبرد شده بود و طعم زندان مخوف ابن زیاد را چشید تا او هم سهمی از یاری حسین داشته باشد و نامش در تاریخ بماند.
با همه توان در رکاب حسین
زنان کاروان حسین، با بینشی عمیق، به حمایت از امام پرداختند. آنها چه قبل از شروع قیام و چه بعد از آن، حامیانی استوار و فداکار برای مولایشان بودند و این را با ترغیب مردان به مبارزه، خطابههای شورانگیز و با صبر و استقامت در اسارت به اثبات رسانیدند. تاریخ عاشورا نمونههای متعددی از این شیرزنان را به ما معرفی میکند.
«ام وهب» همراه با همسرش عبدالله بن عُمَیر به کربلا آمد. آنان از کوفه گریختند و شبانه خود را به امام رساندند. شجاعت او به حدی بود که در روز عاشورا بدون واهمه و با در دست گرفتن عمود خیمهای به میدان شتافت. اما امام او را از جنگ منع کرد و به خیمه بازگرداند. پس از شهادت عبدالله بر بالین همسرش حاضر شد. غلام شمر به دستور اربابش ضربهای بر سر این شیرزن وارد کرد. شهادت در رکاب حسین روزی او بود تا تنها زن شهید دشت نینوا باشد.
«بحریه» مادر عمرو بن جُناده به همراه پسر و همسرش به کربلا آمده بود. پس از شهادت جُناده امام اذن جهاد به عمرو بن جناده را منوط به رضایت مادرش کرده بود. بحریه، این زن مؤمن و فداکار با اینکه همسرش را از دست داده بود فرزند را برای دفاع از حرم آل الله راهی میدان کرد و پس از شهادت پسر، دشمن سر بریده او را برای این مادر داغدیده آورد. اما او سر فرزند را به سوی سپاه دشمن پرتاب نمود و گفت: ما چیزی را که در راه خدا دادهایم، باز پس نمیگیریم و خود با کاروان اسرا به شام رفت.
«مادر وهب بن عبدالله کلبی» نصرانی مسلک بود. او همراه با پسر و عروسش از میانه راه با امام همراه شد. وهب نصرانی تازه مسلمان بود اما خیلی زود راهش را پیدا کرده و مرادش را یافت. مادرش او را برای یاری امام به میدان نبرد فرستاد تا نامش در میان شهدای کربلا جاودانه شود.
بعضی از زنان کاروان کربلا، حتی برای گرفتن پیکر شهدایشان از خیمهها بیرون نمیآمدند و صدا به گریه و شیون بلند نمیکردند، تا مبادا امام را شرمنده خود کنند. تعداد این زنان کم نیست. اینها فقط بخشی از زنان غیر هاشمی نهضت حسینند.
اولین مرثیه خوانیها برای سید الشهدا
دختران و خواهران امام پس از وقایع عاشورا در تمام مدت اسارت و پس از آن برای خلق غفلت زده آنچه را که در کربلا گذشته بود، روایت کردند. خطبههای زینب علیهاالسلام، اُمّ کلثوم و فاطمه بنت الحسین در مسیر کربلا تا کوفه و شام در راستای ایفای نقش پیام رسانی است.
ماجرای دفن شهدای کربلا نیز گواهی بر این مدعا است که هر جا زنان اراده کردهاند رخوت و سستی از مردان نیز دور شده و آنان را به میانه میدان کشانده است. «زنان بنی اسد» زمانی که مردانشان از ترس مأموران ابن زیاد از دفن شهدا سرباز میزدند، مویه کنان راهی دشت نینوا شدند. این حرکت موجب شد تا مردان قبیله بنی اسد نیز دست به کار شوند و پیکر شهدا پس از سه روز به خاک سپرده شد.
اولین روضهها را هم زنان برپا کردند و به ذکر مراثی اهل بیت پرداختند. این گریه از روی شکست و ضعف نبود. بلکه روایتگر حماسه بود و به عنوان یک حرکت سیاسی در جهت رسواسازی قتلۀ کربلا و رساندن صدای امام به گوش خلایق اثرگذار بود. «ام سلمه» همسر پیامبر پیش از همه به سوگ حسین نشست چرا که پیامبر صلیالله پیش از وفاتش خبر شهادت حسین علیهالسلام را به او داده بود.
چگونه میتوان مادر چهار شهید را یاد نکرد؟ «امالبنین» چه جوانانی تقدیم راه حسین کرد و سپس اشک و مرثیه خود را سلاح رسوایی دشمن قرار داد. شاید او اولین روضهخوان کربلا باشد.
نقل است که بانو «رباب» بعد از شهادت امام حسین دیگر در سایه ننشست و عمری کوتاه داشت. او نیز سوگواری بر امام شهیدان را تا لحظه مرگ ترک نکرد.
وقتی کاروان بازماندگان کربلا به مدینه رسیدند، «ام لقمان» دختر عقیل بن ابیطالب گروهی از مردم مدینه را به استقبال آن کاروان مصیبت زده تهییج کرد و با آن گروه به پیشواز آمد. «ام لقمان» اشعاری در رسای شهدا خواند در حالی که صدای گریه مردم در مدینه پیچیده بود.
زنان در متن حوادث مهم تاریخی
اما همه این نقشآفرینیها حول محور پر صلابت «زینب سلام الله» بود. صبر و مقاومت و روحیه بخشی، پرستاری از کودکان و پاسداری از ارزشهای دین، مدیریت زنان و کودکان سوگوار و اسیر، توبیخ و سرزنش ستمکاران، حمایت از امام زین العابدین و تلاش برای حفظ جان او و هر آنچه از زینب سلام الله میدانیم، در تاریخ نمونه ندارد. «زینب سلام الله» این شرایط وخیم پس از شهادت امام و یارانش را مدیریت کرد و کاروانِ آسیب دیده و مصیبت زده و بی خانمان را با عزّت، شکیبایی و بردباری به مدینه رساند. او این نهضت را جاودانه کرد و تا امروز و اکنون آورد و به ما رساند.
«او زن تاریخ است؛ این جوهر زنانه مؤمن، اینجور خودش را در شرایط دشوار نشان میدهد. این زن است که الگوست؛ الگو برای همه مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم. این بانوی بزرگ اسلام بلکه بشریّت، توانست در مقابل کوه سنگین مصائب، قامت خود را استوار و برافراشته نگه دارد؛ حتّی لرزشی هم در صدای این بانوی بزرگ از اینهمه حادثه پدید نیامد؛ هم در مواجهه با دشمنان، هم در مواجهه با مصیبت و حوادث تلخ، مثل یک قلّه سرافراز استواری ایستاد؛ درس شد، الگو شد، پیشوا شد، پیشرو شد». (رهبر انقلاب)
این حرکت را فاطمه زهرا سلامالله علیها در دفاع از امیرمومنان شروع کرد که در کربلا اوج گرفت. فرهنگ زنان عاشورایی را امروز هم میتوان دید. مگر انقلاب اسلامی ایران بدون حضور زنان به بار مینشست؟ و یا حماسه دفاع مقدس. رهبر معظم انقلاب در این خصوص فرمودهاند: «اگر زنها حماسه جنگ را نمیسرودند و جنگ را در میان خانهها به عنوان یک ارزش تلقی نمیکردند، مردها اراده و انگیزهٔ رفتن به میدان جنگ را پیدا نمیکردند».
تاریخ گواهی میدهد که اگر زنان یک جامعه برای یاری دین خدا و حمایت از حجتش کمر همت ببندند کسی را یارای مقابله با چنین امتی نخواهد بود.
همانطور که رهبر معظم انقلاب فرمود: «در حادثه کربلا، خون بر شمشیر پیروز شد، عامل این پیروزی، حضرت زینب بود؛ والّا خون در کربلا تمام شد. حادثه نظامی با شکست ظاهری نیروهای حق در عرصهی عاشورا به پایان رسید؛ اما آن چیزی که موجب شد این شکست نظامیِ ظاهری، تبدیل به یک پیروزی قطعیِ دائمی شود، عبارت بود از منش زینب کبری؛ این حادثه نشان داد که زن در حاشیه تاریخ نیست؛ زن در متن حوادث مهم تاریخی قرار دارد».