به گزارش پیام خانواده به نقل از ایکنا جمیله علمالهدی، دانشیار دانشگاه شهید بهشتی در آیین افتتاحیه نخستین کنفرانس بینالمللی «خانواده و تربیت معنوی» که دیروز، ۲۸ مهرماه در سالن بیان پژوهشگاه حوزه و دانشگاه برگزار شد، بیان کرد: چالش بزرگ تعلیم و تربیت امروز به حاشیه رفتن نقش خانواده است و به نظر میرسد بسیاری از بحرانهای اجتماعی ناشی از کنار رفتن نقش خانواده در تعلیم و تربیت است به خصوص در دوران پساکرونا به احیای نقش خانواده نیازمند هستیم.
وی با اشاره به دلایل کنار رفتن نقش خانواده، افزود: توسعه دانش خانواده، تخصصی شدن آن، پیچیده شدن جامعه، پیچیده شدن روابط اجتماعی، گسترش فناوریهای یادگیری و یاددهی و تغییرات مهم حوزه سیاسی و اقتصادی در جهان امروز و نزدیکتر شدن نهادهای اجتماعی به یکدیگر که تأثیر آنها را افزایش میدهد، همگی در این موضوع دخالت دارند که خانواده نقش جدی خود را نمیتواند در امر تربیت ایفا کند.
علمالهدی گفت: این قصه تنها به کنار رفتن نقش خانواده منتهی نمیشود و به نحوی عامل تداوم این مشکلات نیز هست به عبارت دیگر، چیزی که امروزه در جامعه ما بیشتر مطرح است این است که سیاست و اقتصاد نقش بسیار تعیینکنندهای را پیدا کردهاند و نظامهای آموزشی متناسب با اقتضائات سیاسی، اقتصادی جامعه شکل میگیرند و توسعه پیدا میکنند.
وی اظهار کرد: بدون شک اقتصاد صنعتی به دنبال خودش زندگی و روابط اجتماعی را تحت قوانین و قوائد خاصی درآورده است، پیدایش بروکراسی و توسعه آن و همچنین پیدایش فناوری و توسعه آن به نحوی نهادهای دیگر را تحت تأثیر قرار داده است.
دانشیار دانشگاه شهید بهشتی ادامه داد: نهاد تعلیم و تربیت یکی از نهادهای مهمی است که مورد اصابت این اقتضائات قرار گرفته است و البته مسئول بسیاری از بحرانهای اجتماعی هم همین نهاد است بدون شک، همه ما میدانیم که خانواده رشته اصلی جامعه است و در شکلگیری اجتماعات و توسعه آن و نیز اضمحلال اجتماعات نقش اساسی را دارد.
وی افزود: تکثیر نسل از طریق خانواده مهمترین عامل تداوم یک جامعه است و همچنین اگر خانواده مسئولیت تاریخی تولیدمثل و به عبارت دیگر توسعه حیات انسانی توجه نداشته باشد، ممکن است که بقای نسل انسان به خطر بیفتد با این حال، در جامعه جدید این نقش مهم خانواده ذیل اهداف سیاسی، اقتصادی قرار گرفته است به عبارت دیگر اغلب نقدهای متفکرین برمیگردد به اینکه که تعداد اعضای خانواده، تعداد کودکان و فرزندانی که یک خانواده دارد و نقش پدری و مادری به شدت تحت تأثیر اهداف سیاسی است.
علمالهدی اظهار کرد: علت این ماجرا به نظر میرسد ناشی از تغییر اقتصاد ما از یک اقتصاد خانوادهگرا به یک اقتصاد سازمانی و سیستمی است، به عبارت دیگر، امروزه تعلیم و تربیت بیش از همه در دو سطح تخصصی و عمومی به جهت اشتغال و درآمد افراد شکل میگیرد؛ هدف از رفتن به آموزش رسمی و شکلگیری نظام آموزش رسمی بیشتر پیدا کردن شغل و درآمد است بنابراین بازار اشتغال به شدت در نظام آموزش رسمی در همه کشورها بهویژه ایران تأثیرگذار است.
وی تصریح کرد: شاید این به نظر عجیب باشد زیرا نظام آموزش عالی و تخصصی طبیعتش آن است که به بازار اشتغال اتصال دارد ولی نظام آموزشی عمومی به نظر نمیرسد که اینگونه باشد در حالیکه اینچنین است.
علمالهدی با اشاره به اینکه استفاده از رفاهیات زندگی شهری افراد را ناچار کرده است که از ابتدا فرزندان خود را متناسب با مقتضیات شهروندی پرورش بدهند، گفت: تربیت شهروندی مسئولیت دوره عمومی تلقی میشود و ویژگیهای شهروندی ارزشگذاری اصلی و ارزیابیها و حرکت اصلی نظام آموزش رسمی در سطح عمومی به دست میگیرد.
وی بیان کرد: نظامهای آموزش رسمی بیشتر افراد را برای یک زندگی اجتماعی تربیت کنند که هویت آنها براساس شهر یا ملت و در ارتباط با یک حاکمیت و قوائدی که زندگی اجتماعی و شهروندی اقتضا میکند، پرورش بدهد.
دانشیار دانشگاه شهید بهشتی گفت: آن چیزی که اتفاق میافتد در یک سازماندهی که مبتنی بر شایستههای شهروندی است شکل میگیرد چون این نوع نظام آموزش عالی مبتنی بر شایستگیهای تخصصی و شغل است بنابراین اتفاق به واقع آن است که هم در سطح آموزش عمومی و هم در سطح آموزش رسمی زندگی سیاسی و اقتصادی بیشتر رقم میزند.
علمالهدی بیان کرد: در اینجا یک بحث جدی بین دو نگرش فردگرا (لیبرال) و جمعگرا (سوسیالیست) اتفاق میافتد از یک طرف استاندارهای مشخصی برای مطلوبیت آن فرد موردنظر (فارغالتحصیل) در نظر گرفته میشود و از طرفی دیگر تمایل شدید به دستیابی به آزادیهای فردی و آن چیزی که ما با آن مواجه هستیم تقابل این دو نگرش است.
وی ادامه داد: در این تقابل، خانواده آهسته آهسته از نظر دور گرفته میشوند، تربیت معنوی، اخلاقی و عاطفی که هویت فرد را رقم میزند نادیده گرفته میشود این از یک طرف باعث رهاشدگی کودکان و نوجوانان در فضای آموزش رسمی و نیز مداخلات آموزشهای غیررسمی قرار بگیرد و از طرفی دیگر نقش مسئولیت والدین در این زمینه حداقل برای خودشان کمتر اهمیت داشته باشد بنابراین امروزه با پدر و مادرهایی روبه رو هستیم که بیشتر از اینکه به فکر تربیت کودکان باشند در صدد خدمت رساندن به کودک هستند و رفاهیات کودک بیشتر موردنظرشان است، در چنین شرایطی روابط عاطفی به روابط مادی والدین و کودکان فروکاست پیدا میکند.
دانشیار دانشگاه شهید بهشتی تصریح کرد: در تقابل با این شرایط تربیت اسلامی بسیار خانوادهگراست نه فردگرا یا جمعگرا و بر شکلگیری شخصیت یا شاکله کودک در یک فضای کاملاً عاطفی و عقلانی تأثیر میگذارد.
وی در پایان سخنان خود گفت: وابستگیهای خانوادگی در دو سطح مورد بررسی است، اول وابستگیهایی که همراه با عقلانیت است و دوم شرایط مخالف آن؛ به همین دلیل بسیاری از ارتباطات عمیق عاطفی و تعصباتآمیز به دور از عقلانیت مورد انتقاد قرار میگیرد.