کد خبر: 12320
تاریخ انتشار: ۱۳ دی ۱۴۰۲ - ۱۱:۵۳
روز مادر

وقتی برای مادرتان هدیه می‌خرید، خوشحالش می‌کنید یا به مناسبت روز مادر برایش جشن می‌گیرید، نرم و آهسته بخندید و بخندانید، شاید حوالی شما یک نفر در حسرت دیدار مجدد مادر است.

به گزارش پیام خانواده       23 سال از فوت مادربزرگم سپری می شود، و در تمام این ۲۳ سال، هر بار که پدرم خسته از کار و جور روزگار بود فقط یک جمله را تکرار می کند" آخ مادر". پدرم برای مادرش روز مادر نمی گرفت، مادرش اصلا نمی دانست که روز مادر چه روز و چه مناسبتی است اما پسرش همیشه حواسش جمع بود که کلاه مخملی و تومبان گل گلی مادرش کهنه نشود، چادرش رنگ نبازد، اگر دندان ندارد غذا را برایش خرد کند و حتما دقت کند که مادرش بین همه غذاها آبگوشت را بیشتر دوست دارد.

مهران مدیری در سکانسی از آخرین تولیداتش می گوید: وقتی که مادر فوت می کند، کمر انسان چنان می شکند که بعد از آن هرگز صاف نمی شود. این کمر شکسته را می توان در قامت همه مردان و زنانی دید که اگرچه خود پدر یا مادر هستند اما غم جای خالی مادر را رها نکرده اند.

این روزها که همه درگیر تهیه و تدارک هدیه و مراسمی برای مادرشان هستند، کسانی هم نگاه به در دوخته اند، چشم از پنجره و آبی آسمان بر نمی دارند، یاد مادرشان رهایشان نمی کند.


دوستی داشتم تا مادرش زنده بود محلی از توجه و احترام برایش نمی گذاشت، مادرش دیابت شدید داشت، بیمارستان بستری و بعد از ۲ هفته راهی آسمان شد از آن روز به بعد مدام از مادرش حرف می زند، روز می شمارد، دیروز می گفت: درست سه سال و سه ماه و یک روز است که یتیم شده ام.

گویا که مادران همچون سایه درختی تناور بودند و هستند که تا هستند و خنکی آن بر سر ماست، متوجه اهمیتش نمی شویم، نمی دانیم و نمی بینیم که انبوه غم ها و خستگی های روزگار را در سایه سار آن از خود دور می کنیم و انرژی ادامه زندگی را در کنارش مجدد باز می یابیم.

وقتی که این سایه بساط خود را بر می چیند و تن تناورش از حیات بریده می شود، تازه متوجه می شویم چه میزان در برابر حرارت شراره های خورشید و تندی رگبار باران ناتوانیم و چقدر به سایه سار آن درخت نیازمند.

این روزها همه درگیر تهیه و تدارک هدیه و مراسمی برای مادرشان هستند، اما می توان غم آنانی را دید و متوجه سکوت سنگین افرادی شد که به هر دلیلی، سال هاست سایه مادر بالای سرشان نیست، دقت که می کنیم می بینیم از وقتی مادرشان را از دست داده اند، یتیم نه فرتوت شده اند.


دوستی ماه هاست درگیر پرستاری از مادر ۸۵ سال اش است، از وقتی لگن پای مادرش شکسته و درگیر درمان او شده، استرس و اضطراب زندگی اش بالا رفته وقتی جریان این حجم از نگرانی را می پرسی می گوید: ترس از دست دادن دارم، اگر مادرم نباشد؟ اگر اتفاق بدتری بیفتد؟ نمی دانم دلداری اش بدهم یا به عنوان یک انسان غریبه ای که حس یک دختر ۳۸ ساله به مادر ۸۵ ساله اش را درک نمی کند، بگویم مادرت عمرش را کرده.

مردی را می شناسم با آنکه خود صاحب فرزندانی است که شاید به زودی ازدواج کنند، ۱۳ سال است مادرش را از دست داده و با بغضی که سعی دارد پنهانش کند می گوید: هر سال برای مادرم هدیه روز مادر یا کفش می خریدم یا چادر مشکی، حتی وقتی می خواستم از سفر برایش سوغاتی بیاورم، برایش کفش می خریدم، ... .

غم مشترک همه انسان هایی که حداقل در ایران زمین، مادرشان را به آغوش خاک سپرده اند، هر بار با روز مادر داغتر و تازه تر و جای خالی پررنگ تر می شود، باید آرامتر این روزها مادرانمان را درآغوش بکشیم، شاید همین حوالی مادری دلی به دریا زده و رفته باشد.

هر بار از مادرم می پرسم برایت هدیه چه بخرم، می گوید: همین که خودت هستی کافی است. این جمله به واقع همه خواسته مادران بوده و هست، دلشان بند دل فرزندانی است که باشند و سالم زندگی کنند بی خوف از نبود خودشان و جای خالی ای که هرگز پر نمی شود و غمی که هیچ زمان فراموش نمی شود.

راستی باید بروم، مادرم چای دم کرده و چشم به راه نشسته است.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 0 =