کد خبر: 18697
تاریخ انتشار: ۳۰ تیر ۱۴۰۴ - ۰۳:۰۷
داستان زندگی نخبه هوش مصنوعی کشور، دکتر مجید تجن‌جاری

بزدلانه‌ترین حمله رژیم صهیونیستی به یکی از برجسته‌ترین نخبگان علمی ایران، شهید دکتر مجید تجن‌جاری، نخبه هوش مصنوعی کشور، بار دیگر نشان داد که دشمنان پیشرفت و استقلال علمی ایران از هر راهی برای ضربه‌زدن به سرمایه‌های ملی کوتاهی نمی‌کنند.

به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده؛ در روزگاری که نبردهای جبهه علم و ایمان جای سنگرهای خاکی را گرفته‌اند، قهرمانانی پا به میدان می‌گذارند که اسلحه‌شان دانش است، سنگرشان پژوهشگاه‌ها و دانشگاه‌ها، و دشمنشان جهل، وابستگی و سلطه‌طلبی است. شهید دکتر مجید تجن‌جاری، یکی از همین قهرمانان گمنامی بود که در سکوت و بی‌ادعا، از خانه‌ای ساده و دل‌هایی پر از نور ایمان برخاست، راه دانش و تخصص را پیمود، و سرانجام در مصاف با دشمنی که حقیقتاً از علم مستقل ایرانی می‌هراسد، به آسمان پر کشید.

تولد او، سوم تیر 1369، تنها آوردن نوزادی به جهان نبود؛ آن‌گونه که خانواده‌اش می‌گویند، فرود آمدن روحی بزرگ بود برای انجام مأموریتی که سرانجام آن به شهادت ختم شد، نامش را "مجید" گذاشتند، به‌یاد شهیدی از دوران دفاع مقدس، و این نام، چنان‌که انگار نشانه‌ای از سرنوشت او باشد، در تیرماه نیز از میان ما رفت و به شهیدان تاریخ پیوست.

او فرزند پدری کارمند و مادری خانه‌دار بود؛ خانواده‌ای از مردم عادی اما ریشه‌دار در ایمان، اخلاق و ارزش‌ها، در همین خانه بود که اولین نشانه‌های استعداد، خلاقیت و علاقه بی‌پایانش به کشف و ساخت و توسعه نمایان شد. از همان دوران کودکی که به‌جای بازی، رادیو می‌ساخت و قطعات را مهندسی می‌کرد، تا روزهایی که در دانشگاه، مسیر علم را تا بلندترین قله‌ها پیمود؛ نخبه‌ای که برق را آموخت، کامپیوتر را تجربه کرد، و در نهایت در دکترای مدیریت حرفه‌ای کسب‌وکار، طرح‌هایی را در ذهن می‌پروراند که آینده فناوری ایران می‌توانست بر دوش آن‌ها حرکت کند.

5605352.jpg

اما مجید تنها یک پژوهشگر نبود، او انسانی بود با رسالت، با شوری عمیق برای آموزش. هزاران شاگرد، در ایران و دیگر کشورها، با آموزش‌ها و اندیشه‌های او بالیدند، از اسپانیا و انگلستان گرفته تا کلاس‌هایی آن‌لاین و حضوری در ایران، دکتر تجن‌جاری به مدرس و مربی نسلی از نوآوران تبدیل شد؛ مردی که به‌جای مهاجرت، ماندن را انتخاب کرد، چون به کشورش ایمان داشت. بارها می‌توانست برود، اما با صراحت به مادرش می‌گفت: "ماندنم برای ایران است."، همین باور بود که او را در برابر طعمه‌های دنیایی محافظت کرد و در نهایت نیز او را هدف کینه دشمنانی قرار داد که با رشد اندیشه مستقل ایرانی سر ستیز دارند.

در شب حادثه، دشمن قسم‌خورده این سرزمین، بزدلانه و خاموش، این فرزند ایران را به شهادت رساند، موج انفجار، پیکر دانشمند را گرفت اما اندیشه‌اش را نتوانست، خانه‌ای که پُر بود از یاد او، حالا بوی پیراهنش را در خود نگه داشته است، صدای گام‌هایش در راهروها می‌پیچد، و مادرش، با همه داغی که بر دل دارد، لب به شهادت می‌گشاید: "مجیدم رفت، تا وطن بماند."

مجید رفت، اما نه در تاریکی؛ نوری از او به‌جای ماند که مسیر دانش‌آموزان و جوانانی را روشن خواهد کرد که راه او را ادامه می‌دهند، شهادتش گواهی بر این حقیقت است که در ایران، شهیدانی از جنس اندیشه نیز وجود دارند؛ مردانی که میدان نبردشان اتاق فکر، آزمایشگاه و کدهای نرم‌افزاری است، اما دشمن‌شان همان‌قدر هولناک و بی‌رحم است که در سال‌های دفاع مقدس بود.

اکنون، روایت زندگی و شهادت دکتر مجید تجن‌جاری، تنها یک یادبود نیست؛ پیامی است برای نسلی که باید بداند علم بی‌هویت، بی‌ریشه و بی‌غیرت، دردی دوا نمی‌کند. این زندگی، الگویی است برای آنان که می‌خواهند دانش را در خدمت وطن ببینند، و شهادت، نقطه‌ای نیست برای پایان، بلکه چراغی است برای ادامه.

525603.jpg

در یک خانواده معمولی و ساده اما مذهبی و متدین به‌دنیا آمد، در یکی از روزهای گرم تابستان، آن سالی که فقط مدت کمی از پایان جنگ تحمیلی عراق به ایران اسلامی گذشته بود؛ پدر و مادرش نامش را "مجید" گذاشتند به یاد و نام شهیدی که در این جنگ نثار حفظ خاک و ناموسش کرده بودند؛ واقعاً هم در این حکمت خداوند مصلحتی بوده است که مانند این‌ شهید دفاع مقدس در تیر ماه فرود آید و در همین ماه عروج کند.

وی چهره نام‌آشنای حیطه هوش مصنوعی و برنامه‌نویسی کشور و استاد و متخصص هوش مصنوعی و سیستم‌های خبره و رئیس کمیسیون هوش مصنوعی خانه صمت جوانان ایران بود که در جنگ 12روزه دفاع مقدس و در پی حمله متجاوزانه رژیم غاصب صهیونیستی علیه ایران و ترور دانشمندان هسته‌ای کشورمان و شدت موج انفجار به شهادت رسید.

فردی در این خانه معمولی و تربیت‌شده مادری خانه‌دار و پدری با درآمد کارمندی شد نخبه هوش مصنوعی و مخترع در عرصه‌های مختلف الکترونیک، برنامه‌نویسی و حتی ربات تا باعث افتخار نه برای پدر و مادرش بلکه وطنش ایران شود، اما این سرنوشت و روزگار راهی را برایش مقدر کرد تا نامش برای همین وطنش تا ابد ثبت بماند و تلاشی را که طی 35 سال از عمر زندگی‌اش انجام داده بود، شاگردان نوجوان و دانشجویان جوانش ادامه دهند تا علم این علم و دانش بر زمین نماند.

شهید "مجید تجن‌جاری " که وقتی به منزل پدرومادرش جهت شناخت بیشتر وی رفتیم شگفتی‌هایی از این شهید شنیدیم که ما را به این باور و نکته خواهر بزرگوارش رساند که" مجید متولد نشد، فرود آمد، مثل فرشته‌ای که مأموریتی داشت و بعد عروج کرد."

نخبه هوش مصنوعی؛ از مدرسه تا دکترا

وقتی از علی تجن‌جاری پدر شهید می‌خواهیم تا از تنها پسرش بگوید، از زمان تولدش تا به این سطح از علم و دانشی که رسیده، سوسوی چشم‌هایش نشان از پر شدن اشک و مکث طولانی‌اش بغض نهفته در گلو را به ما بیان می‌کرد اما سکوتش را شکست و گفت: لحظه لحظه زندگی مجیدجان در ذهنم هست از آن زمانی که به‌دنیا آمد تا به جایگاه دکترا رسید؛ مجیدجان از همان ابتدا که نامش از نام شهید فامیلی‌مان مجید خالقی گرفته شد تا این لحظه‌ای که به شهادت رسید، انتخاب شده بود تا این‌طور از میان ما برود.

وی افزود: پس از دوران ابتدایی، متوسطه اول و دوم وارد دانشگاه می‌شود که در سال 1392 ـ 1389 مهندسی برق گرایش (الکترونیک) را می‌گذراند بعد آن وارد کارشناسی ارشد در رشته مهندسی کامپیوتر (گرایش نرم‌افزار) سال 1395 ـ 1392 می‌شود، از ادامه تحصیل دست نمی‌کشد و دکترا را ادامه می‌دهد و در رسته مدیریت حرفه‌ای کسب‌وکار (DBA) دانشگاه تهران در سال 1400 ادامه تحصیل می‌دهد.

ارائه پیشنهادات فراوان برای رفتن

پدر شهید تجن‌جاری با اشاره به موقعیت‌های فرزندش بیان کرد: مجیدجان موقعیت‌های زیادی داشت و حتی پیشنهادات، اما بارها به مادرش گفته بود که به‌خاطر سخنان مادر، از خواسته‌هایش در رفتن به خارج صرف‌نظر کرده است؛ مجیدجان در ادامه زندگی حرفه‌ای خود به‌دنبال توسعه و گسترش فرضیه‌ها و ایده‌های علمی خود در ایران بود و باور داشت که می‌تواند روزی به جایگاهی برسد که درآمد و تأثیرش از بسیاری فرصت‌های خارجی بیشتر باشد.

وی در ادامه به یاد خاطره‌ای می‌افتد و با تبسمی بر لب ادامه داد: یادم است مجیدجان در یک مصاحبه خود گفته بود که شکست‌ها و ناامیدی‌های زیادی را تجربه کرده است اما عائله‌ای که ساخته، همان شانس بزرگ او بوده و به همین شانس تکیه کرده است؛ این مسیر، طی دو سال کاری شد که شاید معادل سی سال تلاش باشد.

این پدر نخبه هوش مصنوعی یادآور شد: مجیدجان چندین شاگرد تربیت کرد که تا پیش از آن شاید حتی بسیاری نمی‌دانستند مجید در زمینه آموزش نیز فعالیت می‌کند، شاگردانی که به بیش از پانصد هزار نفر رسید که این موفقیت در خانه‌ای که مجیدجان آنجا کار می‌کرد، بسیار قابل توجه بود؛ شاگردان او در سراسر جهان حضور دارند، از اسپانیا و انگلستان گرفته تا کشورهای مختلف.

تولد فرزندی برای تکیه‌گاهی مادر

زبیده‌خانم خالقی مادر شهید که بارها بین صحبت‌هایش تکرار می‌کرد؛ "مجید قلبم بود و باعث آرامش زندگی‌ام می‌شد." وقتی ازش خواستیم از فرزندش بگوید، با چشم‌هایی بسته که انگار می‌خواست کلمه‌ها و جمله‌ها را کنار هم بچیند تا آن‌چه را توانایی برای واژه‌ها در مورد مجیدش هست، به زبان بیاورد و با این جمله شروع می‌کند: "حس می‌کردم تکیه‌گاه من است."

1404042915125631933473594.jpg

این مادر که تمام صبرهای عالم انگار در وجودش قرار گرفته است، از لحظه تولد مجید تجن‌جاری گفت: از همان ماه‌های اول، مطمئن بودم که پسر است، هیچ‌کس نگفته بود، اما دلم گواهی می‌داد؛ آرامشی داشتم که تا به دنیا آمدن مجید ادامه داشت.

وی اضافه کرد: سوم تیر سال 69 بعد از دخترم، خدا مجیدم را به من داد و با به‌دنیاآمدنش انگار دنیا را به من دادند و از همان لحظه حس کردم خداوند یک چیز خاصی را به من داده است برای همین خیلی به او وابسته شده بودم.

مادر شهید تجن‌جاری در مورد دوران تحصیلی و شیطنت‌های فرزندش گفت: به‌خلاف پسربچه‌های شیطان و بازیگوش، مجید آرام و حرف‌گوش‌کن بود و وقتی به او می‌گفتم؛ "نباید بروی بیرون با بچه‌ها بازی کنی."، به حرفم گوش می‌داد و نمی‌رفت؛ چون نمی‌خواستم از چشمم دور باشد تا اتفاقی برایش بیفتد.

از درس‌خوان‌بودن تا خلاقیت

خانم خالقی مادر نخبه هوش مصنوعی در جهان بیان کرد: طی دوران تحصیلی همیشه شاگرد اول بود و جالب بود که در خانه اصلاً درس نمی‌خواند و از همان سر کلاس یاد می‌گرفت و جالب‌تر اینکه اولین کارش در همان دوران نوجوانی‌اش ساخت یک رادیوی کوچک بود؛ زمانی که ما منزل خواهرم بودیم و مجید بالای پشت‌بام منزل خواهرم می‌رود و بین وسایل رادیویی و ضبط‌صوتی را پیدا می‌کند و با بررسی قطعات و وصل‌کردن هر کدام از آن‌ها یک رادیوی کوچک دستی درست می‌کند و از همان دوران فهمیدم"این بچه فقط درس‌خوان نیست، خلاق هم هست."

مادر شهید مجید تجن‌جاری با اشاره به رابطه‌اش با پسرش عمیق بودن رابطه بین‌شان را مطرح کرد و یادآور شد: گاهی اوقات فراموش می‌کردم مجید فرزندم هست، حس می‌کردم تکیه‌گاهم است؛ خودش هم می‌گفت؛ "چون ما برادر در خانه نداریم، من نقش برادر را برای خواهرم و نقش پسر را برایت بازی می‌کنم."؛ هیچ فاصله‌ای بین‌مان نبود.

خانم خالقی اولین اختراع مجید را در سن 18سالگی و ربات معرفی کرد و گفت: رباتی با ظاهری شبیه انسان بود، صحبت می‌کرد، حرکت می‌کرد، انگار از آینده آمده بود. ما اصلاً درک نمی‌کردیم چه می‌سازد، اما او دقیق می‌دانست که در حال ساختن چیست، بعدها پروژه‌هایی طراحی کرد شبیه ماشین‌های هوشمند امروزی؛ ماشینی که خودش مسیر را تشخیص می‌داد، مانع را دور می‌زد و حرکت می‌کرد.

مجید رفت تا وطن بماند

مادر این شهید نخبه با اشاره به شب حادثه و اتفاق برای فرزندش افزود: رفتنش آرام بود، بدون هیاهو، اما رفتنی که ماندنش تا ابد در خانه ما جاری شد؛ گاهی که در خانه تنها هستم، صدای پایش را می‌شنوم، انگار همین حالا از مدرسه برگشته است و می‌خواهد کیفش را زمین بگذارد؛ هنوز بوی پیراهنش از کمد بیرون می‌زند، اما من آرامم چون می‌دانم مجیدم رفت تا وطن بماند.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 11 =

آخرین‌ها