به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده؛ امروزه علیرغم پیشرفتهای شگرف، جامعه با چالشهای اساسی در باورها، نگرشها و ساختارهای مربوط به زن و خانواده روبرو است. تصاویر زنانی که برای امرار معاش دستفروشی میکنند یا دختران جوانی که در فروشگاهها مشغول به کارند، نشانگر این واقعیت است که هنوز فاصله زیادی تا تحقق جایگاه واقعی زن و خانواده وجود دارد.
زن: از نماد وطن تا ستون تمدن
زن، به عنوان مادر، نماد وطن است و هویت بومشناختی، اجتماعی، فرهنگی، تاریخی و جغرافیایی را نمایندگی میکند. برخی تلاش میکنند که نقش زن را تنها به حضور در ورزشگاهها یا دوچرخهسواری محدود کنند، در حالی که جایگاه واقعی او فراتر از اینهاست. از سوی دیگر، جایگاه مرد، حفاظت از این تاریخ و جغرافیاست، که گاهی با شهادت در راه وطن و حتی فراتر از آن، در مقام شهید مدافع حرم، به اوج خود میرسد. این نگاه عمیق، کرامت زن را در نقش محوری او در خانواده تعریف میکند.
نقش مادر، فراتر از کلیشهها
مادران، حتی پیش از وجود دانشگاه، متخصصان واقعی خانواده بودهاند. آنها مدیران مالی و اقتصادی بودند که تخصصشان در صرفهجویی بود. آنها معلمانی بودند که مهارتهای زندگی، مسئولیتپذیری و شجاعت را به فرزندانشان میآموختند. مادران مشاوران و روانشناسان امینی بودند که در لحظات اندوه به آنها پناه میبردند. آنها مدیران برنامهریزی بودند که هیچ رویداد خانوادگی را فراموش نمیکردند و متخصص تغذیه و فراهمکننده خدمات سلامت به شمار میآمدند. در حقیقت، هر مادری با تربیت فرزندش در طی بیست سال، تمدن میسازد. آنها نیازی به مقام وزیر یا مدیر نداشتند، زیرا میدانستند که تمدن و فرهنگ، خود وزیر و مدیر را میسازد.
رفاه اجتماعی و نقش حمایتی مردان
برای حفظ شأن و کرامت زن و خانواده، رفاه اجتماعی یک ضرورت است. این رفاه برای همه اقشار جامعه، با تأکید ویژه بر مردان به عنوان سرپرستان خانواده، باید فراهم شود تا بتوانند به بهترین شکل ممکن از زنان و خانوادههایشان حمایت کنند. مطالعات نشان میدهد که کمرنگ شدن اقتدار و حمایت پدر، با رفتار اقدام به خودکشی ارتباط مستقیم دارد. بنابراین، رفاه اجتماعی برای مردان، به زنها نیز امکان میدهد تا نقش مادری و همسری خود را به درستی ایفا کنند.
پیوند ناگسستنی خانواده با سلامت جامعه
سلامت روان جامعه با نهاد خانواده پیوند تنگاتنگی دارد. پژوهشگران حوزه سلامت روان تأکید دارند که آسیبشناسی روانی و بیماریهای روانتنی ریشه در ساختار خانواده دارد و مادر، محور هر پیشگیری و التیامی است. هرگونه درمان یا توانبخشی در حوزه سلامت روان بدون در نظر گرفتن خانواده، بیاثر یا کماثر خواهد بود. همچنین، آسیبهای اجتماعی مانند اعتیاد، طلاق و بزهکاری، مستقیماً با بنیاد خانواده و تعاملات درونی آن رابطه دارند. نشاط و شادکامی نیز نه از کوچه و بازار، بلکه از خانوادهای که در آن عشق، قدرشناسی و شکرگزاری وجود دارد، به جامعه منتقل میشود.
اقتصاد، نابرابری و مسئولیت مسئولان
وضعیت اقتصادی و نابرابریهای اجتماعی تأثیر مستقیمی بر سلامت جسمی و روانی افراد دارد. مطالعات نشان میدهند که مشکلاتی مانند بیماریهای قلبی، دیابت و حتی مرگومیر با وضعیت اقتصادی و اجتماعی افراد در ارتباط است. متأسفانه، حتی دسترسی بهتر افراد کمدرآمد به خدمات سلامت، نابرابریهای اولیه را بهبود نمیبخشد. هدف برنامههای اقتصادی باید بر کاهش نابرابریهای اجتماعی متمرکز شود. در کنار این تلاشها، مسئولان و مدیران باید با سادهزیستی و پرهیز از تجملات، الگویی برای جامعه باشند تا احساس نابرابری تشدید نشود.
راهکارهای پیشنهادی
برای مقابله با این چالشها، نیاز به اقداماتی فوری و جامع است:
اصلاح ساختارهای موجود: ساختارهای اداری، کارگروهها و کمیتههای موجود باید اصلاح و همگرا شوند تا به جای هدر رفت بودجه، در جهت تحکیم و تکریم خانواده پاسخگو باشند.
طراحی برنامههای جامع: نیاز به برنامههای جامع خانواده و رفاه اجتماعی وجود دارد که همه سیاستگذاران و مسئولان به اجرای بلندمدت آن متعهد باشند.
بازگشت به فرهنگ اصیل: جامعه باید یک بار دیگر به فرهنگ اسلامی-ایرانی خود بازگردد که بر ارزشهای خانواده و روابط مبتنی بر مهر و مودت تأکید دارد.
در نهایت، تیتر روزنامهها، برنامههای رسانهای و گفتمان سیاستمداران باید از مسائل حاشیهای به ارزشگذاری خانواده و والدین بودن با محوریت زنان تغییر یابد. ما باید هر روز از خود بپرسیم: "برای خانواده، مادر و نماد مادر، «وطن» چه کردهایم؟" / برگرفته از نوشته های دکتر مریم بختیاری