به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده؛ در لایه نخست، بحثهای مربوط به مهریه بیش از آنکه متوجه اصل ازدواج باشد، نگرانیهایی را درباره احساس امنیت در روابط زناشویی ایجاد کرده است. حتی بدون ورود به جزئیات حقوقی، برخی معتقدند هر تغییری در ضمانتهای قانونی، اثر مستقیم بر ذهنیت جامعه دارد. برای بخشی از خانوادهها و بهویژه دختران، این تغییرات علامتی است از اینکه مهریه به عنوان بخشی از پشتوانه سنتی ازدواج که میتوانست تضمینکننده آن دسته از حقوقی باشد که زن به محض امضای عقدنامه به مرد تفویض میکند، کمرنگ شده و باید با احتیاط بیشتری ازدواج کرد.
این وضعیت، صرفنظر از درستی یا نادرستی تحلیلها، به شکل طبیعی فضای ذهنی ازدواج را پیچیدهتر میکند. دختری که در آستانه تصمیمگیری برای یکی از مهمترین اتفاقات زندگیاش است، بیش از پیش با پرسشهایی روبهرو میشود که آیا اصلا ورود به یک رابطه بلندمدت با پشتوانههای حقوقی کمتر، میتواند آرامشی را که یک سرود به او وعده میدهد تا به ازدواج ترغیبش کند، فراهم میکند یا خیر؟
از سوی دیگر در لایههای فرهنگی یکی از پررنگترین موضوعات پیرامون ازدواج، رونق واسطهگری برای آن در چند سال اخیر است؛ از سایتهای همسریابی دارای مجوزهای قانونی گرفته تا دعوت تلویزیون از کسانی که خود را «کارشناس _ واسطهگر» معرفی میکنند به برنامههای مختلف و حتی این اواخر خواندن سرود گروهی در مدح ازدواج و واسطهگری، توسط دخترانی که مشخص است تازه به سن تکلیف رسیدهاند؛ تلاشهایی که مخاطبِ هدفش به شکل واضح قشر مذهبی و سنتیتر جامعه است.
ازدواج رد شدن از پلهای تردیده؟
تولید محتواهایی با محوریت تشویق به ازدواج از جمله خواندن ترجیعبند «ازدواج آرامش، ازدواج امّیده، ازدواج رد شدن از پلهای تردیده» تلاش دارد از ازدواج تصویری بسازد که در آن ازدواج پیچیدگی و دلهره ندارد و حتی نیاز چندانی هم به ملاحظات حقوقی نیست. ازدواج در اینجا بیش از هر چیز، یک تجربه احساسی و مثبت معرفی میشود؛ تجربهای که قرار است مسیر زندگی را روشنتر کند. اینگونه اقدامات بخشی از سیاست فرهنگی در سالهای اخیر است که میکوشد ازدواج را با ادبیات انگیزشی یک اتفاق صرفا جذاب و بدون چالش معرفی کند. در این قالب، ازدواج نه یک تصمیم پیچیده، بلکه مسیری طبیعی برای رسیدن به ثبات و گذر از تردیدها معرفی میشود.
اما همزمانی این دو اتفاق یعنی اصلاح «قانون نحوه اجرای محکومیتهای مالی-مهریه» و سرودهای انگیزشی برای ترغیب به ازدواج، جامعه را با نوعی دوگانگی مواجه میکند. شکاف میان این دو اتفاق، پیامها درباره ازدواج را چندپاره نشان میدهد که معلوم نیست بالاخره ازدواج تضمینی برای آرامش در زندگی است یا قراردادی حقوقی و قانونی است که باید به دقت به تمام بندهای آن از جمله حقوقی از زن که به مرد میرسد و میزان مهریه و نوع ضمانت اجرای آن و... دقت کافی داشت؟ همین دوگانگی است که در عمل بخشی از سردرگمی موجود درباره ازدواج را توضیح میدهد. جوانی که یک روز تیتر تغییر قانون را میبیند و روز دیگر سرودی دربارۀ آرامش ازدواج میشنود، ناخواسته با این سوال روبهرو میشود که کدام تصویر به واقعیت نزدیکتر است؟
فرهنگسازی به تنهایی پاسخگو نیست
این دوگانگی اثر مستقیم بر رفتار اجتماعی دارد. خانوادههایی که دختر و پسر دم بخت دارند در صحبتهای روزمره، بیشتر از گذشته به ابعاد حقوقی و مالی ازدواج توجه میکنند. برای بسیاری از دختران، این پرسش مطرح است که رابطهای که پشتوانههای آن برای احقاق حقوقِ قانونی کمرنگتر شده است، چگونه میتواند امنیت بلندمدت ایجاد کند؟ همین مانع ذهنی است که بیش از هر چیز در سالهای اخیر روند ازدواج را تحت تأثیر قرار داده است. در این شرایط هر چقدر تصویر فرهنگی از ازدواج یکدستتر و مثبتتر شود، مسائل حقوقی و قانونی، پیچیدگیهای موضوع را بیشتر میکنند و همین امر سبب میشود فرهنگسازی کارکرد مورد انتظار را پیدا نکند. جامعه پیامهای شعاری را پس میزند چون احساس میکند بخشی از واقعیت دیده نمیشود. این حس باعث میشود پیامهای تشویقی، اثرگذاری محدود داشته باشند و حتی در برخی موارد نتیجه معکوس بدهند.
در چنین فضایی، ازدواج بیش از آنکه نیازمند تبلیغ باشد، محتاج سیاستگذاری هماهنگ است؛ سیاستی که میان تصویر فرهنگی و واقعیت حقوقی فاصله ایجاد نکند و در عین حال شرایط اقتصادی را هم درنظر بگیرد. امروز به نظر میرسد بدون تقویت لایه حقوقی و ایجاد احساس امنیت پایدار، لایه فرهنگی نمیتواند بهتنهایی جوانان را به ازدواج ترغیب کند.
شعار دادن را فراموش کنید
در این میان نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که پیامهای فرهنگی و سیاستهای تشویقی زمانی اثرگذارند که با تجربه زیسته مردم سازگار باشند. نسل جدید در فضای پیچیدهتری نسبت به نسلهای قبل زندگی میکند؛ وابستگیهای مالی به خانواده، طولانی شدن زمان تحصیلات، داشتن هدف مهاجرت، تغییر ارزشها و... همه زمینههایی هستند که تصمیم برای ازدواج را دشوارتر کردهاند. بنابراین، هر تغییری که احساس ناامنی حقوقی را افزایش دهد، به طور طبیعی با مقاومت ذهنی روبهرو خواهد شد. در مقابل، پیامهایی که ازدواج را ساده و بیدغدغه نمایش میدهند، در رقابت با واقعیت روزمره نه تنها کماثر میشوند که ابعاد دیگری از آنها برای مخاطب پررنگ میشود؛ از جمله اینکه اصلا چرا باید تعدادی دختر نوجوان سرودی برای ازدواج بخوانند؟ پخش این کلیپ با انتقادهای بسیاری در زمینه ترویج کودکهمسری مواجه شده است.
وضعیتی که شرح داده شد، ازدواج را وارد مرحلهای از ابهام میکند که ناشی از ناهماهنگی میان بخشهای مختلف سیاستگذاری است. فرهنگسازیِ واقعی دربارۀ ازدواج در روزگار فعلی زمانی معنا پیدا میکند که بدون نگاه شعاری حقایق مختلفی از جمله بار حقوقی «قرارداد ازدواج» را در قالبهای مختلفی از سریال و فیلم گرفته تا ساخت ویدیوهای کوتاه برای شبکههای اجتماعی آن هم با بیانی واضح و بدون جانبداری برای گروههای مختلف روشن کنیم.
اگر قرار است ازدواج دوباره به اولویت ذهنی نسل جوان تبدیل شود، نیاز به یک نگاه منسجم و به دور از شعارزدگی وجود دارد. نسل امروز با هر فکر و عقیدهای بیش از آنکه به پیامهای انگیزشیِ سفارشی احتیاج داشته باشد تا به دنبال ازدواج برود، نیازمند حس ثبات و اطمینان است. هر تغییری که بتواند این اطمینان را تقویت کند، در بلندمدت اثرگذار است. در مقابل، هر اقدامی که احساس بیپشتوانه بودن پس از ازدواج را افزایش دهد، به مانع ذهنی تبدیل میشود؛ حتی اگر همزمان دهها کلیپ و سرود، ازدواج را تجربهای آرام و بدون تردید معرفی کنند. گفتوگو درباره ازدواج نیازمند نگاه چندبعدی است؛ نگاهی که نه صرفاً بر تغییرات حقوقی متمرکز شود و نه فرهنگسازی را تنها راهحل بداند.