کد خبر: 3767
تاریخ انتشار: ۳ اردیبهشت ۱۴۰۰ - ۱۴:۲۶
مشایخی

پیام خانواده - مشایخی گفت: سعدی یک حکیم عاشق است؛ یعنی هم به لحاظ حکمی، یک جامعه‌شناس و رفتارشناس بزرگ است و در بوستان و گلستان این هنر او را می‌بینیم و هم در غزلیات و قصائدش یک عاشق به‌تمام معنا است.

به گزارش پیام خانواده، سوگل مشایخی، پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی در نشست «عطر نیایش در غزلیات سعدی»، از سلسله نشست‌های «آتش آه» که به صورت مجازی در شب‌های ماه مبارک رمضان برگزار می‌شود سخنرانی کرد.

وی در ابتدا گفت: انسان هرچه غزلیات عاشقانه سعدی را که می‌خواند، باز هم به نکات جدیدی از عشق پی می‌برد و سعدی در این زمینه کار را تمام کرده است. سعدی یک حکیم عاشق است؛ یعنی هم به لحاظ حکمی، یک جامعه‌شناس و رفتارشناس بزرگ است و در بوستان و گلستان این هنر او را می‌بینیم و هم در غزلیات و قصائدش یک عاشق به‌تمام معنا است که عشق را تمام کرده است. یک چنین شخصی با این ابعاد یک عارف بزرگ است که عارف اعم از این‌ها است و کسی که به مقام معرفت رسیده، همه این ابعاد در وجودش تجلی کرده است. همچنین ارتباطی که سعدی با حق دارد نیز عاشقانه است.

مشایخی افزود: سعدی در یک کلام عاشقانه، نیایش و دعا را نیز آموزش می‌دهد و اگر این نکات مورد توجه قرار بگیرد، شاید عطر خوشی در نیایش‌های ما نیز جاری شود. در ادبیات عرفانی ما، چون خداوند به عنوان معشوق خطاب می‌شود، این نوع سخن؛ یعنی سخن نیایشی، از نگرش انواع ادبی، به عنوان ادبیات غِنایی محسوب می‌شود، اما در نیایش شخصی مانند سعدی، تعالیمی هم دیده می‌شود و فقط یک نیایش شخصی نیست و با این مطالب به ما نیز آموزش می‌دهد که ما نیز این گونه حق‌تعالی را نیایش کنیم.

وی ادامه داد: نیایش در آثار سعدی، با پنج نوع تجلی ظاهر می‌شود؛ یکی از آنها، توصیف‌های معشوق است و بخشی از نیایش‌های سعدی، توصیف جلوه‌های معشوق آسمانی است و تمام زیبایی‌ها را جلوه‌ای از آن جمال حق می‌داند. برای نمونه می‌گوید: «چشم کوته‌نظران بر ورق صورت خوبان، خط همی‌بیند و عارف قلم صنع خدا را». یا در شعر دیگری می‌گوید: «تو به سیمای شخص می‌نگری، ما در صنع یاریم؛ تنگ‌چشمان نظر به میوه کنند، ما تماشاکنان بستانیم؛ هر گلی نو که در جهان آید، ما به عشقش هزاردستانیم»؛ یعنی سعدی به ما می‌گوید نیایش به این صورت که با یک سرِ کج، از حق‌تعالی چیزی را طلب کنیم نیست، بلکه می‌گوید «به جهان خرّم از آنم که جهان خرم از اوست، عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست» که این، اوج نیایش سعدی است که همه چیز را جلوه حق می‌داند. یا در بیت زیبایی می‌گوید: «برگ درختان سبز پیش خداوند هوش، هر ورقی دفتریست معرفت کردگار». بنابراین گویی که سعدی با دیدن ذره‌ذره زیبایی‌های عالم جان می‌گیرد و هر برگ را ورقی از دفتر کردگار می‌داند.

مشایخی افزود: دومین نوع نیایش در غزلیات سعدی، اظهار طلب و دعا است. شاید شبیه آنچه ما به آن نیایش می‌گوییم که: «خداوندی چنین بخشنده داریم، که با چندین گنه امیدواریم». این طلب می‌تواند معنوی و مادی باشد و البته چیزی جز خود یار را در نیایش‌های سعدی ندیدم و این طور نیست که از خدا چیزی جز او را طلب کرده باشد. دسته سوم، نیایشی است که با اظهار بندگی و اقرار به جایگاه حضرت حق است. با اظهار جایگاه خود، به ما هم می‌گوید بدانید جایگاه شما در مقابل معشوق، کجا است. یکی از آداب نیایش در دین نیز همین ادب است که بدانیم با چه موجودی سخن می‌گویم. مثلاً می‌گوید: «ثنا و حمد بی‌پایان خدا را، که صنعش در وجود آورد ما را» که اشاره به مقام ربوبیت حق و بندگی ما دارد.

وی بیان کرد: نوع چهارم، راز و نیازهای عاشقانه است. البته که تمام غزلیات سعدی، عارفانه نیست و برخی از غزلیاتش برای یک شخص زمینی گفته شده، اما شخصی که او را جلوه حق می‌داند. به مثابه همان گزاره که می‌گوید: «المجاز قنطرة الحقیقه». اما بسیاری از غزل‌هایی که رنگ‌وبوی عاشقانه دارد، طوری است که می‌شود آنها را با نگاه عرفانی خواند و لذت برد؛ لذا دسته چهارم را راز و نیازهای عاشقانه گذاشته‌ام. می‌گوید: «ندانمت که چه گویم تو هر دو چشم منی، که بی وجود شریفت جهان نمی‌بینم». این یک معنای عرفانی را به ذهن متبادر می‌کند. یا می‌گوید: «بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی، به کجا روم ز دستت که نمی‌دهی مجالی؛ نه ره گریز دارم نه طریق آشنایی، چه غم اوفتاده‌ای را که تواند احتیالی؛ همه عمر در فراقت بگذشت و سهل باشد، اگر احتمال دارد به قیامت اتصالی».

مشایخی تصریح کرد: نوع پنجم که در اشعار حافظ هم زیاد می‌بینیم، ردیف‌هایی است که با «باد» تمام می‌شود، اما وقتی معشوق در نهایت جاودانگی و سروری است، چه نیازی دارد که عاشق به جان او دعا کند؟ در ادبیات عرفانی ما، باید این طور معنا کنیم که این نوع قربان‌صدقه معشوق رفتن، یک نوع آرام کردن دل عاشق است و شاید درخواست می‌کند که این جلوه هستی خداوند برایش حفظ شود. در نگاه عرفانی معنای جملات و کلمات با آن فضای عرفانی تغییر می‌کند. در سعدی و حافظ داریم که معشوق جفاکار، بی‌وفا، خشمگین و ... معرفی می‌شود و همه اینها به معنای جایگاه والای معشوق است و به قدری مقامش رفیع است که مولانا می‌گوید: «عاشقم بر قهر و بر لطفش بجد، بوالعجب من عاشق این هر دو ضد». نکته اصلی که در ادبیات عرفانی هست اینکه، ذات توجه عاشق به معشوق مهم است و در مقام تسلیم و رضا است. می‌گوید: «ولیک با همه عیب از تو صبر نتوان کرد، بیا و گر همه بد کرده‌ای که نیکویی»؛ یعنی دعا می‌کند معشوق محفوظ بماند.

وی بیان کرد: این پنج دسته، دسته‌بندی بود که از نوع نیایش در غزلیات سعدی ارائه کردم. اما در اینجا می‌خواهم به نمونه‌هایی از جلوه‌های گوناگون نیایش در سعدی بپردازم. نیایش سعدی بیشتر تمجید معشوق است تا طلب. غزل زیبایی دارد که حمد کامل است. در این غزل می‌گوید: «جانا هزاران آفرین بر جانت از سر تا قدم، صانع خدایی کاین وجود آورد بیرون از عدم»؛ یعنی هزاران آفرین بر ذره‌ذره هستی و گوشه‌گوشه کائنات. این جلوه بسیار زیبا است و این نیایش، انسان را وادار به نیایش می‌کند و شیرفهم می‌کند که چقدر این هستی زیبا است و انسان از تمجید و تحسین ناگزیر می‌شود.

مشایخی گفت: یک نکته دیگر، بحث تضرع و احساس نیاز است. برخی‌ها برای نیایش با خدا، یک حالت طلبکارانه‌ای دارند و می‌گویند من بنده تو هستم و تو هم باید خدایی خودت را نشان دهی. اما سعدی به ما یاد می‌دهد برای نیایش باید با حالت تضرع برویم. در دنیا نیز اگر کسی چیزی را به صورت بی‌ادبانه از ما طلب کند، متفاوت از طلب با ادب است. سعدی می‌گوید: «به کرشمه عنایت نگهی به سوی ما کن، که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد». یا می‌گوید: «حدیث سعدی اگر کائنات بپسندند، به هیچ کار نیاید گرش تو نپسندی»؛ یعنی اگر همه کائنات بپسندند و تو نپسندی، به کار من نمی‌آید. در نهایت ادب و عشق از خدا درخواست کردن، بسیار با طلب گستاخانه متفاوت است.

وی اظهار داشت: همچنین نیایش سعدی در اوج خود در حالت سکر و بی‌خودی است و خیلی اوقات سعدی در حال خود نیست. اگر حافظ به خاطر اینکه حافظِ چهارده روایت قرآن است، به حافظ ملقب شده و برخی از مظاهر شریعت مانند نماز و توبه و مسجد را نقد می‌کند، به این دلیل است که اینها با ریاکاری و فریب‌کاری زمان خود ستیز داشتند و می‌گویند شما زاهدان فریب‌کار از روی ریا خدا را می‌خوانید که به بهشت بروید، اما ما از روی عشق خدا را عبادت می‌کنیم؛ لذا اگر سعدی و یا حافظ به مظاهری از دین مانند نماز انتقاد می‌کنند، انتقاد به نماز ریایی است. می‌گوید: «نماز مست شریعت روا نمی‌دارد، نماز من که پذیرد که روز و شب مستم». اما این مستی، مستی مِی الهی است و می‌دانیم که مرادش بی‌خودی کامل است؛ مانند نماز امام علی(ع) که در هنگام نماز تیر را از پایش کشیدند. یا می‌گوید: «چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی، تو صنم نمی‌گذاری که مرا نماز باشد» و یا می‌گوید: «من آن نیم که حلال از حرام نشناسم، شراب با تو حلال است و آب بی تو حرام»؛ یعنی آنجا که خدا هست، همه چیز هست.

مشایخی بیان کرد: این نکته نیز قابل توجه است که مولانا در مقدمه دفتر پنجم مثنوی می‌گوید که طریقت بعد از شریعت است. چون شریعت به معنای قانون است و با شریعت یکسری چارچوب‌ها را داریم و بعد از آن باید معنایی بدان بیفزاییم، نه اینکه قالب را رها کنیم. به یک مثال اشاره می‌کنم؛ ابتدا که به کلاس نقاشی می‌روید، استاد می‌گوید باید تقلید کنید و شما اجازه ندارید از خود طرحی بزنید و باید نقاشی تقلیدی کار کنید، اما وقتی یک نقاشی به یک مرحله از هنر می‌رسد، از آنجا به بعد دیگر تقلید فضلیت محسوب نمی‌شود و باید سبک خود را داشته باشد. شریعت همان باید و نبایدهایی است که استاد می‌گوید باید انجام دهید و وقتی سبک خود را یافتید، باز هم نیاز به قوانین هست، اما باید جان و معنای خاصی به آن بخشید. مثلاً برخی می‌گویند ما عاشق خدا هستیم اما نیاز به قوانین شریعت نداریم؛ مانند نقاشی که به مرحله استادی برسد و بگوید به درجه‌ای رسیده‌ام که نقاشی نمی‌کنم که چنین چیزی ممکن نیست؛ لذا سعدی و حافظ به بُعد ریاکارانه عبادات حمله دارند.

وی تصریح کرد: نکته دیگر اینکه، نیایش سعدی پیوسته و دائم است؛ یعنی این طور نیست که فقط سر نماز باشد. بلکه به ما یاد می‌دهد همیشه باید در نیایش باشیم و می‌گوید: «همه عمر برندارم سر از این خمار مستی، که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی». جلوه دیگر نیایش سعدی، این طور است که او می‌داند که یک مشعوق است و هزاران عاشق و این در همه آثارش موج می‌زند و در غزلیات حافظ نیز این مفهوم یکی از مفاهیم اصلی است. همچنین باید توجه داشت که یک نوع غیرت در عرفان وجود دارد که با غیرت زمینی متفاوت است. در ادبیات عرفانی، عارف می‌داند که معشوقش هزاران عاشق دیگر دارد و حافظ می‌گوید: «غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن، روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد»، یعنی من که نمی‌توانم با همه دعوا کنم و خود را یک از هزاران عاشق می‌داند و سعدی می‌گوید: « بشنو نفسی دعای سعدی، گر چه همه عالمت دعاگوست».

شایان ذکر است، سلسله نشست‌های «آتش آه»، به همت خانه اندیشمندان علوم انسانی، موسسه فرهنگی سروش مولانا و انجمن سرو سایه فکن و با حضور جمعی از صاحب‌نظران و اساتید حوزه و دانشگاه و نیز متفکران ادیان و مذاهب منتخب اعم از شیعه، سنی، زرتشتی، کلیمی و مسیحی در طول ماه مبارک رمضان، هر روز ساعت ۱۸، با دبیری الهام روستایی‌راد و به صورت مجازی، از طریق صفحه اینستاگرام خانه اندیشمندان و سروش مولانا برگزار می‌شود.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 2 =