به گزارش پیام خانواده ۱۳ شهریورماه سال ۱۳۹۵ بود که حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در اجرای بند یک اصل ۱۱۰ قانون اساسی سیاستهای کلی «خانواده» را که پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام تصویب شده است، ابلاغ کردند. از سوی دیگر، نهاد مقدس خانواده و ضرورت تشکیل آن، همواره مورد تأکید خداوند متعال و اهلبیت (ع) بوده است، از همین رو در گفتوگو با حجت الاسلام والمسلمین رضا حاجی ابراهیم استاد حوزه و دانشگاه، به تبیین مفهوم خانواده محوری و بررسی سیاستهای کلی «خانواده» ابلاغی رهبر معظم انقلاب پرداختیم که در ادامه میآید.
اعضای خانواده در قبال یکدیگر، حقوق و تکالیفی دارند
در فضای خانواده، در درجه اول، باید نیازهای زن و شوهر یا پدر و مادر برطرف گردد و سپس به نیازهای فرزندان، از ابتدای تولدشان توجه شود.
در محیط خانواده باید به نیازهای زیستی، روانی، معنوی، روحی و عاطفی پاسخ داد. اعضای خانواده در قبال یکدیگر، حقوق و تکالیفی دارند که باید نسبت به آن احساس مسئولیت داشته باشند.
انسانها بهصورت طبیعی و غریزی، نیازهای جنسی دارند که باید به آنها پاسخ داده شود؛ مجموعهای از این نیازها، نیازهای غریزی و تولید نسل است که به طور طبیعی در قالب خانواده به دست میآید و مجموعه دیگری از این نیازها نیازهای متعالی است که از اولویت و اهمیت بالاتری برخوردارند و باید با کسب مهارتهای زندگی مشترک، آنها را به دست آورد.
این نیازها به لحاظ روانشناختی و جامعهشناختی، نیازمند بحث فراوان است. نیازهای متعالی، افراد را به سمتی سوق میدهد تا افزون بر تطابقها، با یکدیگر، همراهی و همدلی کنند و صاحب فرزند شوند و باوجود اختلاف سلیقهها و ذائقهها، همدیگر را تحمل کنند؛ زیرا در کنار مشقتها، پاسخ انسان به نیازهای متعالی خود، ارزشمند است.
همیشه سطحی از نیازها وجود دارد که بهترین راه پاسخگویی مستمر به آنها، زندگی خانوادگی است. شاید فردی بگوید نمیخواهد نیاز جنسیاش را در قالب ازدواج تأمین کند. اگرچه برطرف کردن نیاز جنسی در بیرون از چارچوب خانواده، پایدار نیست، اما او به برآورده شدن نیازهای عاطفی هم احتیاج دارد که اضای این گونه نیازها، فقط در نهاد خانواده امکانپذیر است.
خانواده با نگاه جزئینگر، قابلیت تحلیل دقیق را ندارد، شروع خانواده با زن و شوهر است که متناظر با مجموعهای از نیازها، شکل میگیرد.
زن و مرد در طول زندگی مشترک، در مرحلهای از تربیت شدن قرار میگیرند و چهبسا در طول ایام زندگی مشترک، انتظارات و برداشتهای آنها از زندگی، اصلاحشده و باعث میشود تا با یکدیگر همسو شوند.
نگاه جزئینگر که این جزء بدون تعامل با دیگری اثر داشته باشد و جزء دیگر هم اثر مستقل داشته باشد، نمیتواند خانواده را به سعادت برساند.
پس از این که زن و شوهر، صاحب فرزندی شدند و عنوان دیگری به نام پدر و مادر یافتند، طبیعی است که دغدغههای آنها و نتیجهای که حضور این عضو جدید دارد، برآیند کار را متفاوت میکند و
ما نمیتوانیم فرایند خانواده را بدون در نظر گرفتن این موضوعات و مسائل، تجزیهوتحلیل کنیم.
در بسیاری از موارد، پدر و مادر یا فرزندان، برای تداوم زندگی و برای دلبستگیهایی که دارند، باید ازخودگذشتگی داشته باشند و چهبسا اگر خانواده نبود، این اتفاقات رخ نمیداد.
با ورود فرزند به زندگی مشترک، والدین، احساس مسئولیت میکنند، این نکته بسیار مهم است.
ویلیام جیمز، کتابی به نام «اراده معطوف به باور» دارد، او در این کتاب میگوید: باورهای ما به علتها و عوامل و دلایل مختلفی شکل میگیرد.
باورها و عقاید ما صرفاً تابع ادله نیست؛ زیرا برای رسیدن به یک باور یا دست کشیدن از یک باور، علل و عوامل بسیاری وجود دارد.
فرآیند عملکرد و ثبات باور یا از بین رفتن آنها، بهشدت تحت تأثیر عوامل بیرونی و داخلی است.
عملکردهای منفی و مثبت والدین در سرنوشت فرزندان، نقش بهسزایی دارد
بین زن و شوهر یا پدر و مادر و فرزندان، اگر عشق یا تنفر ایجاد شود، این وضعیت در شکلگیری شخصیت همه اعضای خانواده نقش مؤثر و مستقیم دارد. عملکردهای منفی و مثبت اعضای خانواده نیز، بهویژه والدین در سرنوشت فرزندان، نقش بهسزایی دارد و میتواند در تعیین و شکلگیری سرنوشت و حتی رفتارهای آینده آنها بسیار مهم باشد.
ما نمیتوانیم قائل به یک کارکرد مکانیکی برای خانواده باشیم؛ زیرا طبیعی است که اگر کارکرد کلنگر را برای خانواده بهعنوان یکنهاد در نظر بگیریم. این امور تفاوتش را در سیاستگذاریها نشان میدهد.
ما نمیتوانیم در عالم انسانی، از تحلیلهای علمی خالی از روح علوم طبیعی و فیزیکی استفاده کنیم.
انسان دارای علم و اراده است و انواع و اقسام عوامل، مانند؛ محبتها، دغدغهها و چشموهمچشمیها در اینکه او چه تصمیمی بگیرد، تأثیرگذار است.
این رفتار بهعنوان جزئی که با آحاد خانواده در دادوستد است، میتواند خانواده را تحت تأثیر قرار دهد.
در بحث سیاستگذاری، در سیاستهای اقتصادی عام کشور، از تعلیم و تربیت فرزندان گرفته تا اموری که افزایش تمایل به تشکیل خانواده را فراهم کند، باید مدنظر قرار گیرد.
همه باید دغدغه این مسائل را داشته باشیم، آن چیزی که با خانواده تقابل دارد، فردگرایی مدرن است.
آدمها بهصورت افراطی، به دنبال اومانیسم و فردگرایی و منافع خود هستند و حاضر نمیشوند حتی برای منافع خود، مرارتهایی هرچند جزئی را تحمل کنند.
در تفکر غربی و مدرن، پیشینههایی اتفاق افتاده است، بنابراین با جریانی مواجه هستیم که از امکانات رسانهای هم بهره میگیرند و این روحیه اومانیسم افراطی را دامن میزند و آن را در قالب فیلمها، نوشتهها و تحلیلهای فلسفی، وارد جوامع ما میکنند که اثر فرعی و مستقیم این امور، این است که افراد، خانواده را به در جهت منافع خودشان میخواهند.
از منظر این رویکرد، خانواده تا زمانی خانواده است که شخص در آن بیشتر، لذتهای جسمانی و آرامشی را تجربه کند؛ غذایی بخورد و همسری داشته باشد و اگر بخواهد در مقام پدر یا مادر یا زن و یا شوهر از خوشیهای خود بگذرد، با روحیه فردگراییاش سازگار نیست.
باید بخشی از سیاستگذاریها به سمتی برود که باورها و پندارهایی که بهصورت نامحسوس در تبلیغات، وارد فیلمها و ادبیات ما شده است را از بین ببرد. یکبخشی هم به این برمیگردد که نگاه به مسائل، بهگونهای باشد که افراد اشتیاق به ادامه زندگی بهصورت خانوادگی باشند و خانوادهای تشکیل دهند و برای دوام آن تلاش کنند.
ممکن است در دستورات و مصوبات خود به چیزی امر کنیم، اما در عمل، رفتارها و سیاستها بهگونهای است که آدمها را دور میکند از اموری که به آن امر میشوند.
جوانی که قصد ازدواج دارد، برای تشکیل خانواده، به سرپناه و شغل نیاز دارد. اگر وضعیت اقتصادی را به سمتی رود که او نتواند شغل و سرپناه تهیه کند، اینجا اگر سیاستهای بسیار کارشناسی شده هم پیریزی کنیم و قوانین مرتبط با آن را تصویب کنیم، ارزش واقعی خود را نشان نخواهد داد.
سیاستها تعیین و ابلاغ و قوانین، بخشنامهها، آییننامهها، برنامههای اجرایی و عملیاتی نیز مصوب میشود؛ اما در عمل به علت مقدور نبودن تهیه یک مسکن یا نیازهای ضروری و واجب، این برنامهها به مشکل میخورند. سیاستگذاری فقط این نیست که در قالب چند دستورالعمل، قانونی وضع شود.
دختری که قصد ازدواج دارد، درآمدی برای تهیه جهیزیه ندارد و پسری که میخواهد ازدواج کند، درآمدی برای گذران زندگی ندارد و اگر هم با این وضعیت ازدواج کند، زندگی چندان پایداری نخواهد داشت؛ از اینرو لازم است در سیاستگذاریها، عوامل و مؤلفههای مختلفی در نظر گرفت شود.
جدی بودن دغدغه مسائل و مشکلات اقتصادی به علت تأثیر مستقیم آنها بر خانواده است. گاهی رشد قیمت ارز یا رشد تورم، تا جایی مشکلساز میشود که حتی کیان خانواده را تهدید میکند و در مواردی نیز باعث فروپاشی آن میشود. مستاجر نمیتواند در خانهای که سال گذشته اجاره کرده، زندگی کند؛ یا باید بیشتر کار کند و یا اینکه در محله پایینتری با همان اجاره سال گذشته به زندگی ادامه دهد.
در سیاستگذاری، نوع و زاویه جهتگیریها مهم است
در سیاستگذاری، نوع و زاویه جهتگیریها مهم است، مسائل اقتصادی باید در اولویت جدی قرار گیرد و اولویت بعدی باید بر سیاستگذاریهای شهری و شهرنشینی باشد؛ به عنوان مثال، شهرداری برای امنیت خاطر و آرامش خانوادهها، پارک و بوستان میسازد.
در این شرایط، خانوادههای بیشتری شکل میگیرند و اگر جایی باشد که امنیت زیادی نداشته باشد و افرادی که پرسه میزنند وارد آن شوند، رفتهرفته به فضایی تبدیل میشود که خانوادهها از آن گریزان میشوند. هر ایجاد و تأسیسی به حمایت و پشتیبانی و مانع زدایی نیاز دارد.
تمامیت کیان خانواده تابع سیاستگذاریهاست، گاهی یک برنامه کوچک و جزئی دقیق، اما مستمر میتواند تأثیر عمیقتری در استحکام خانواده و حمایت از آن داشته باشد که در گام اول اینها خودشان را به ما نشان نمیدهند و فقط تبلیغات گرهگشا نیست، بلکه همسویی برنامهریزیها با تبلیغات نیز راهگشاست.
در عربستان، بهتازگی زنان، دارای آزادیهای محدودی شدهاند، اما هیچ زنی نمیتواند در ادارات حاضر شود، مگر اینکه با یکی از محارم خودش در آنجا مشغول به کار شود. درواقع، یک فرایند ساده باعث میشود که یک خانم برای ورود، مجبور به ازدواج شود تا پسازآن، رضایت همسر یا نزدیکان مانند پدر و برادرش را جلب کند، تا بتواند مشکلی را به لحاظ اداری حل کند. در برخی از زمانها یک قانون ساده، بهتر از قوانین گیجکننده و پیچیده میتواند شرایطی را رقم بزند که آدمها را سمت تشکیل خانواده سوق دهد.
در اینکه بحرانهایی مانند ازدواج سفید، مجرد زیستی و روابط پیش از ازدواج وجود دارد، شکی نیست؛ اما فردگرایی و تبلیغاتی که محسوس یا نامحسوس، خواسته و یا ناخواسته به این مسئله دامن میزند، بیتأثیر نیست؛ بهویژه، برای خانوادههایی که مرفه هستند و از سطح دینداری ضعیفتری برخوردار باشند، محرکهای منفی در شکست برنامهریزیهای خانواده نقش دارد. زنوشوهری که خداوند بهتازگی به آنها فرزند عنایت کرده و هزینه اجاره یک خانه و امکانات مالی تکفل و تربیت فرزند را ندارند، همه اینها را وقتی کنار همدیگر قرار میدهیم، خواهیم دید این فرزند بهجای تحکیم بنیانهای خانواده، چهبسا بین پدر و مادر اختلاف ایجاد کند.
برنامهریزیهای ما برای تشکیل خانواده، آنگونه که باید، راهبردی و مؤثر نبوده است
در این برنامهریزیها باید شاخصهای اقتصادی در اولویت قرار گیرند و سپس به شاخصهای پرداخته شود که بیشتر جنبه بینشی و عقیدتی دارند؛ زیرا وقتی کسی میگوید ازدواج نمیکنم؛ چون زن و بچه دست و پای من را میبندد؛ این یعنی ما ازنظر بینشی و عقیدتی با مشکل روبرو هستیم. نتانیاهو (نخستوزیر اسرائیل) در مصاحبهای در خود آمریکا با صراحت میگوید جامعه ایران را به سمتی سوق دهید تا با رهبرشان مخالفت کنند. برای ابراز این مخالفت، مدل لباس پوشیدن و رفتوآمدهای چهرههای معروف و ستارههای سینما را برجسته کنید و ماهوارهها را به سمت ایران جهت دهید تا درنتیجه، باورهای بیشرت مردم تغییر کند، تا با این تغییر دیدگاهها و دغدغهها، حکومت ایران منفعل شود.
در کشور، شاهد برخی از سیاستگذاریها بهصورت دستوری بودهایم؛ اما باید این سیاستگذاریها، هم در عمل، با یک نگاه جامع دیده شود و هم در بطن جامعه بررسی شود. با نوسانات رشد اقتصادی در سالهای اخیر، مشکلات چند برابر شده و تحمل آن برای مردم، بهویژه اقشار ضعیف و کمدرآمد، بسیار سخت شده است. فضای فردگرایی و خودمحوری و لذتجویی، افزون بر تضعیف باورها، موجب رواج بحرانهایی مانند ازدواج سفید، همباشی، مجرد زیستی و روابط آزاد بین و دختر و پسر شده است.
اجرای برنامههای راهبردی و راهگشا در برنامهریزیهای شهری و اقتصادی، باعث توجه افراد به خانواده خواهد شد؛ بهعنوانمثال، در کشور مالزی، دولت به فردی که ازدواج میکند، بیشترین هزینه تهیه منزل و خودرو را با کمترین سود، پرداخت میکند. این کار در قالب قانون، خودکار انجام میشود؛ یعنی شخصی که در مسیر ازدواج قرار میگیرد، از این حمایتها بهصورت نظاممند و قانونی برخوردار میشود. این در حالی است که در کشور ما زوجهای جوان، برای دریافت وام ازدواج، سختیهای زیادی را متحمل میشوند و باید دستکم، دو نفر را با هزار خواهش و تمنا، برای ضمانت وام ازدواج به بانک معرفی کنند. ما در برنامهریزیهای حمایتی خانواده، توفیق چندانی نداشتیم.
در آینده نهچندان دور، پیر شدن جامعه، امنیت کشور را به مخاطره خواهد انداخت
در آینده نهچندان دور، پیر شدن جامعه، امنیت کشور را به مخاطره خواهد انداخت، اگر بخواهیم راه رفته غرب را نرویم و تمدن جدیدی را پایهگذاری کنیم و جامعه هم یک جامعه جوان و امیدوار باشد، باید نقاط ضعف برنامههای خود و حتی برنامههای غربیها را به لحاظ بینشی و رفتاری بررسی کنیم و این ضعفها را با برنامهریزی جدی و استاندارد رفع کرده و به سمت کاربردی شدن، پیش ببریم.
یک تدبیر ساده میتواند مردم را به نظم یا بینظمی سوق دهد. با داشتن چند مورد از این تدبیرهای ساده اجتماعی در کنار ثبات اقتصادی و سیاسی جامعه، میتوان از زندگی مجردی به سمت زندگی مشترک و تشکیل خانواده رفت و خانواده محوری را اینگونه در جامعه ترویج کرد. حساسیت بسیاری از مسئولان باید به این موضوع معطوف شود. هنگامیکه برای آحاد خانوادهها در برنامهریزیهای فرهنگی و اجتماعی، جایگاهی قائل شدیم، سپس باید در برنامههای پژوهشی و آموزشی، مؤلفههای تأثیرگذار را مدنظر قرار دهیم تا تمایل افراد به تشکیل و حفظ خانواده بیشتر شود. اینگونه است که این مؤلفهها بر بقای سیاستهای خانواده محوری و تحکیم بنیان خانواده، تأثیر مستقیم خواهد داشت.