فاطمه رضوی راد کارشناس ارشد مطالعات زنان در یادداشتی که در اختیار پیام خانواده قرار داده به موضوع زن در مکتب عاشورا و فمینیسم پرداخته که با هم می خوانیم:
فمینیسم به دلیل پرداختن صرف به باید های حقوق زنان و احراز ازطرح نبایدهای حقوق وتکالیف زنان، فاقد یک جهان بینی منسجم است و محصول نیاز جامعه غرب در عصر ودوره ای خاص به جهت کسب حداقل حقوق انسانی برای زنان بوده است و اکنون نیز به دلیل از دست دادن ضرورت ها ی کارکردی خود در قالب یک مکتب نمی گنجد و تنها در قالب یک جنبش کوتاه مدت قابل تفسیر است. مردواره کردن زن، حضور زنان به صورتی نمادین و سمبلیک، به نفع وخواست نظام سرمایه داری، تغییر کارفرمای زنان از شوهر به رؤسای کارخانه ها و...از دستاوردهای کنونی این جنبش برای زنان غرب است به همین دلیل قابلیت صدور خود به جهان را ندارد. اما عاشورا یک مکتب است زیرا هم از حقوق زن ( مادری ، همسری و.. ) سخن گفته و هم از تکالیف زنان ( انجام وظیفه در برابر دین ،مکتب و امام زمان) . مکتب عاشورا لوازم کارکردی خود را حفظ کرده، چون بعد از 1400 سال همچنان پویا و زنده است و به تمامی جهان صادر شده است. زنان در مکتب عاشورا مردواره نشده اند، بلکه بر اساس تکلیف خود و بر اساس نیاز جامعه اسلامی و توانمندی های خودشان تا ظهر عاشورا ، همسر، مادر، علیم و دانشمند هستند ، از ظهر عاشورا به بعد رهبر سیاسی بزرگترین جریان تشیع ، مبارزان سیاسی حتی در لباس اسرا و حافظان اسلام ناب محمدی و رسوا کنندگان حکام جور در برابر جهانیان هستند.
هویت، جایگاه، وظایف و انتظارات از جنس زن در مکاتب الهی و مادی مختلف با توجه به جهان بینی واهداف هر مکتب و مرام دارای اشکال بسیار متفاوتی است. دریادداشت پیش رو با هدف بررسی نقش زن در مکتب عاشورا و فمینیسم در صدد پاسخ گویی به این سؤالات هستیم که اولاً آیا عاشورا و فمینیسم در قالب یک مکتب قابل تعریف هستند ؟ ثانیاً نگاه به زن در این دو دیدگاه چگونه است؟
مکتب مجموعه ای است که باید ها و نبایدها ی انسانی را معین می سازد ، مکتب یک تئوری کلی و یک طرح جامع و هماهنگ و منسجم است که هدف اصلی کمال انسان و تأمین سعادت همگانی است و درآن خطوط اصلی و روشها، بایدها و نبایدها، خوبها و بدها، هدفها و وسیله ها ، نیازها و دردها و درمان ها ، مسؤلیت ها و تکلیف ها مشخص است ( 1) مکاتب علاوه بر جهان بینی که شامل باید و نباید ها و... است دارای ضرورت کارکردی نیز می باشد، این ویژگی باعث می شود تا لوازم بقای یک مکتب در طول زمان حفظ شود و امکان صدور آن به سایر زمان ها و مکان ها فراهم آید. فمینیسم برخلاف آن چه مطرح می کند، تنها از باید ها و حقوق زن سخن گفته و کمتر به نباید ها و تکالیف زنان پرداخته و البته تنها به حقوق زنان سفید طبقه متوسط و بالا توجه کرده . همچنین فمینیسم در طول زمان ضرورت های کارکردی خود را از دست داده است( زمان و بستری که فمینیسم در آن شکل گرفت گویای این مطلب است )، بنابراین قابلیت تعمیم وسیع و نفوذ به لایه های عمیق ارزشی جامعه را ندارد و تنها به عنوان یک راه کار، کوتاه مدت در جامعه ای که متولد شده باقی می ماند و در قالب یک مکتب نمی گنجند.
زنان در اروپا در دوره دیرینه سنگی تا دومین انقلاب نوسنگی دارای شرایطی تقریباً مساوی و در برخی موارد برتر از مردن بودند ، بین شش تا سه هزار سال قبل از میلاد و در دوران نوسنگی میانه تا باستان شرایط زنان دگرگون شد ، کشف انرژی و اختراعاتی مانند خیش و آسیاب زنان رااز عرصه اقتصاد خانواده حذف کرد و حضور زنان را محدود به منزل کرد (2) با تحولات ایجاد شده زنان به سپهر خصوصی یا خانگی رانده شدند و کاری که در آن صورت می گرفت دیگر شغل محسوب نمی شد زیراکار تولیدی نبود و زنی که در خانه کار می کرد صرفا خانه دار بود و این مرد بود که نان آور تلقی می شد . از سوی دیگر تقسیم بندی میان دولت و جامعه مدنی شکل گرفت و سپهر عمومی به بخش های مختلف تقسیم شد و«زنان از آن کنار گذاشته شدند ». کاهش ارزش اقتصادی زنان در عرصه تأمین معاش خانواده در جهانی که تنها ملاک ارزش گذاری در آن مسائل مادی بود وهمچنین نگاه منفی تمدن های باستانی مانند یونان که زن را موجودی درجه دو، فروتر، طفیلی و خدمت رسان یک جانبه مردان می دانستند (3) و باورهای منفی افراطی اندیشمندان غربی مانند سقراط که زن را بزرگ ترین منشأ انحطاط بشر(4) و ارسطو که زنان را ناقص می دانست(5) شرایط زنان را در اروپا به طور کلی تغییر داد . تا قبل از سال 1918 زنان انگلیسی از حق رأی و حقوق شهروندی و دستمزد برابر در شرایط کاری برابر با مردان و... محروم بودند. دراین شرایط ظهور نهضتی که ازحداقل حقوق زنان حمایت کند کاملاً ضروری به نظر می رسد. وجود این نیاز ها، سبب ظهور جنبشی شد که فمینیسم نامیده شد. با توجه به آن چه گفته شد فمینیست محصول یک نیاز برای کسب حداقل حقوق انسانی برای نیمی از دنیای غرب بود. موضوعات کلی مورد توجه فمینیسم ،تبعیض، رفتار قالبی، شی ء انگاری، مردسالاری/ پدرسالاری هستند. جوهرة فمنیسم آن است که حقوق، مزایا،مقام و وظایف نباید بر جنسیت تعیین شوند (6) استفادة انحصاری از مردان به عنوان سوژه و تأکید بر فعالیت های مردان بیانگر نامرئی بودن زنان است. (7) بر اساس آن چه گفته شد ، فمینیسم در قالب یک جنبش صاحب ادعاهایی است که در عمل چندان به آن وفادار نبوده است. حضور و رشد فمینیسم، به واسطه نیازی بوده که جامعه و نظام اقتصادی به آن داشته . حضور زنان در عرصه های اقتصادی ، سیاسی و اجتماعی درغرب به واسطه کاهش نیروی کارمرد به واسطه جنگ جهانی و نیاز به نیروی کار ارزان شروع شد. شعار مبارزه فمینسیم با مفهوم شیء انگاری عملا باعث شد که زنان در قالب مدل های تبلیغ انواع کالاهای تجاری یا به عنوان بازار هدف درمصرف کالا ها ی مختلف وارد عرصه اجتماع شوند که نتیجه آن ابژه سازی زنان، تداوم مفهوم شیءوارگی در قالب حضور زن در اجتماع بود . فمینیسم رادیکال با نفی مادری و همسری و اولویت بخشی به حضور اجتماعی زنان ، اصالت را به مردسالاری بخشید و زن موفق و تراز را در قالب الگوهای مردسالارانه تعریف کرد و زنانگی را عنصری درجه دوشناخت . در این مرحله آن دسته از حقوق طبیعی زن مانند مادری و همسری از او گرفته شد و در قالب تکلیف و مشقت ، قربانی حضور اجتماعی آنان شد و زنان مجبور به انتخاب بین مادری و همسری و حضور در عرصه های بیرون از منزل شدند .
اما عاشورا و برخورد آن با مفهوم زن، دارای رویکردی بسیار متفاوت است ،در عاشورا با مجموعه ای از بایدها و نبایدها ،انتخاب ها و ابعاد مختلف حضور زنان در عرصه های مختلف مواجه هستیم. صحنه عاشورا با تمام عظمت آن تنها یک نیم روز به طول می انجامد و پس از آن رهبری و هدایت بزرگ ترین جریان احیا کننده اسلام نبوی به دست زنان و به رهبری بزرگ بانوی اسلام حضرت زینب سلام الله صورت می پذیرد.این زنان تا نیمه روز که مردان حضور دارند به وظیفه مادری، همسری، پرستاری و تقویت روحیه همسران و فرزندان خود می پردازند وارزشمند ترین سرمایه خود را فدای اسلام می کنند ، زمانی که سید الشهدا در گودال قتلگاه شهید شدند و دیگرمردی به جز امامی بیمار باقی نماند، این بانوان مکرمه عرصه نقشی خود را تغییر می دهند وآن را وسیع تر می کنند. حضرت زینب سلام الله کاروان غارت شده اهلبیت را مدیرت و رهبری می کند، جان امام زمانش ( امام سجاد ) را نجات می دهد خطبه می خواند و حکومت اموی را رسوا می سازد همچنین باعث رسوا شدن خانوان امیه در سطح جهانی می شود ( در مجلس یزید و در نزد سفرا و رهبران ملل مختلف ) و در نهایت یزید را وادار به عذر خواهی و برگزاری مراسم عزاداری در منزل شخصی خویش می کند . زنان مکتب عاشورا، زنانی از جنس حقیقت هستند،حضور آن ها در عرصه های مختلف نمادین و سمبلیک نیست . حضور آن ها درسیاسی ترین عرصه های حضور زنان ،« رهبری » بنا بر منافع فرد یا گروه خاصی نیست ، ملاک رفتار و انتخاب های این بانوان ، انجام تکلیف آن ها در برابر «دین »، «جامعه» ، «مکتب» و« امام زمان» خود است " ادای تکلیف در برابر یک آرمان الهی کمال طلبانه" (نه دربرابر تأمین منافع هیچ نظام سرمایه داری)و این حضور تابع زمان و شرایط فرد، خانواده و نیاز جامعه اسلامی است . تا ظهر عاشورا تکلیف این بانوان حضور درنقش های همسر و مادری است و فعالیت های پشت جبهه است ازعصر عاشورا فعالیت های سیاسی و اجتماعی دیگری چون خطبه خوانی ، رسوا ساختن حکومت جور ، هم بدان اضافه شد .حضور زنان مکتب عاشورا در عرصه های اجتماعی –سیاسی به معنی قربانی کردن فطرت و طبیعت ذاتی زن ( مادری و همسری ) و انتخاب بین مادری و همسری و نقش اجتماعی نیست ، زنانی جون حضرت زینب سلام الله ، حضرت ام کلثوم سلام الله و... تا ظهر عاشورا ،علیم ، دانشورومفسر قرآن، مادر و همسر هستند ولی از ظهر عاشورا تکالیف آن ها براساس نیاز جامعه و توانشان تغییر کرد ، رهبر کاروان و مبلغ دین شدند و در کوی و برزن حتی با لباس هایی که شایسته آنها نبود حکومت جور را حتی در لباس اسرا رسوا ساختند .زنان این مکتب با نقش های جدید خود مردواره نشدند بلکه با توجه به نیاز جامعه و توانایی های خود دست به انتخاب زدند و بر اساس تکلیف خود عمل کردند .
پی نوشت :
1-مطهری ، مرتضی ، مجموعه آثار ، ج2، ص52
2- میشل ، آندره ، (1383 ) جنبش زنان ( فمینیسم ) ترجمه ، هما زنجانی ، نشر نیکا ، مشهد ، ص 11-30
3- مولرآکین ؛سوزان ، 1383، زن از دیدگاه فلسفه سیاسی غرب ، ترجمه نادر نوروزی زاده ،نشر روشنگران ، تهران، ص120- 134
4-بنوات گری ، 1377، زنان از دید مردان، ترجمه محمد جعفر پوینده ، انتشارات جامی ، تهران ، ص7
5- مولر آکین ،سوزان ، 1383، زن ار دیدگاه فلسفه سیاسی غرب، ترجمه نادر نوروزی زاده ، نشر روشنگران تهران ، ص114-112
6- Marine, S. B., & Lewis, R. (2014, November). “I'm in this for real”:Revisiting young women's feminist becoming. In Women's Studies International Forum (Vol. 47, pp. 11-22). Pergamon.
7- Lloyd, G. (2002). The man of reason: Male and female in western philosophy, Routledge-