به گزارش پیام خانواده معلمان به عنوان پایهگذاران اندیشههای علمی، مبلغان ارزشها و مسئولیتهای اجتماعی به کودکان هستند و حرف اول را در تربیت منابع انسانی میزنند و هیچ حرفهای همچون شغل معلمی در جوامع تاثیر ندارد.
به طور کلی برای معلمان، دو نقش یا دو وظیفه منظور شده است. نخستین وظیفه آنان، مسئولیتی است که در برابر فرهنگ جامعه خود بر عهده گرفتهاند و دیگر، وظیفهای که در قبال شاگردان پذیرفتهاند. این دو وظیفه اغلب همزمان با یکدیگر انجام میگیرد.
منظور از فرهنگ، طرز زندگی معمول یا میراث اجتماعی مردم است و محصول هرگونه تجربههای انسانی است که در پرتو آن، گروهی از مردم به راه و رسم زندگی خود ادامه میدهند. یکی از وظیفههای هر معلمی، انتقال بخشی از ویژگیهای فرهنگ ملت خود، به نسل جوان جامعه است که مورد تأیید اکثر مردم قرار گرفته باشد. اما باید توجه داشت آموزش و پرورشی که فقط به حفظ دستاوردهای گذشته و فرهنگ موجود بپردازد، نمیتواند پویا، مترقی و متحول به شمار آید.
درباره مسئله شاخصهها و ویژگیهای یک معلم تأثیرگذار در امر تربیت خبرنگار ایکنا با فاطمه سادات رازقی، روانشناس و مدرس دانشگاه گفتوگو کرده است که پاسخ وی را میخوانید.
در مورد ویژگیهای خوب یک معلم تأثیرگذار، اولین شاخصهای که وجود دارد این است که معلمان به آنچه میگویند، اعتقاد داشته باشند، یعنی سخن و آموزههایی که در هر زمینه به دانشآموزان ارائه میکنند، جزء باورها و اعتقادات او شده و خود عامل به آن باشند. یکی از مشکلاتی که در حوزه تربیت وجود دارد این است که برخی معلمان بیشتر از آنکه عامل باشند فقط سخنرانی میکنند. این مسئله باعث میشود که حرف درست نیز اثر خود را از دست بدهد؛ چراکه کثرت صحبت کردن و تطابق نداشتن حرف با عمل، خود عامل بیاثر شدن حرف خواهد شد.
ویژگی دومی که معلمان باید داشته باشند، این است که نسبت به متعلم و کسی که چیزی به او آموزش میدهد، علاقه و عشق داشته و او را دوست داشته باشد. یکی از صفتهای بارز خداوند متعال تربیتکنندگی است. خداوند متعال به بندگان خود عشق دارد و این عشق باید در وجود معلمان و مربیان نیز وجود داشته باشد. البته این دوست داشتن باید بدون قید و شرط باشد، یعنی زمانی که معلمان و مربیان دانشآموزان را با همه نواقص آنها دوست داشته باشند، آن چیزی که در وجودش قرار دارد را به زیبایی به جان دانشآموزان منتقل میکند. البته برخی معلمان، معلمی را فقط به عنوان یک شغل تلقی میکنند، اما باید بدانند که معلمی پیش از آنکه شغل باشد، یک ویژگی و صفت متعالی است و فرد باید در وهله دوم به دیده شغل به آن نگاه کند.
ویژگی بعدی معلمان، صبور بودن است. هیچ تربیتی به صورت یکباره رخ نمیدهد. در تعریف یادگیری اینگونه آمده است که؛ تغییر نسبتا پایدار در توان و رفتار. بنابراین، صبور بودن در امر آموزش یکی از ویژگیهای مربیان بزرگ است که نمونه آن در سیره معصومین(ع) به خوبی مشهود است. یادگیری در امر تربیت مسئلهای زمانبر و فرآیندی است و چنانچه مربی صبوری لازم را نداشته باشد، حتی اگر از اطلاعات کافی نیز برخوردار باشد و آن را در ظرف بریزد، به دلیل اینکه مظروف آماده نیست، قابلیت بروز و ظهور در فرد پیدا نمیکند.
ویژگی بعدی که یک مربی باید داشته باشد این است؛ پیش از آنکه به نتیجه بیندیشد، باید به روند توجه داشته باشد. امروز بسیاری از معلمان نتیجهمحور هستند، یعنی زمانی که دانشآموزان در امتحانات خود موفق میشوند، گویی که معلمان کار خود را به طور کامل انجام دادهاند؛ درحالیکه فرآیند آموزش بسیار مهمتر از نتیجه است. متأسفانه در سیستم آموزش و پرورش ما چون همه یادگیریها پس از ۱۲ سال ختم به کنکور چهار گزینهای میشود، باعث میشود تا نتیجهمحوری هم در دانشآموزان و هم در معلمان تقویت شود؛ درحالیکه تربیت نوعی فرآیند است و مراحل آن بسیار مهم است. خداوند متعال نیز همین مسئله یعنی تدریجی بودن تکامل را از آدمی میخواهد. متأسفانه آن چیزی که در آموزش و پرورش ما وجود ندارد، پرورش است و در این حیطه فقط به امر آموزش آن هم آموزشهای مقطعی بسنده میشود؛ درحالیکه تعریف آموزش و پرورش در دنیا با چیزی که در کشور ما وجود دارد، کاملا متفاوت است.
ویژگی دیگر یک معلم خوب این است که به مراحل تکامل مخاطب خود واقف باشد. متأسفانه در سیستم آموزشی ما که تقویممحور است، در تربیت و رشد همهجانبه دانشآموزان نیز فقط این تقویم را لحاظ میکنیم؛ درحالیکه در آموزش و پرورش کشورهای پیشرفته دنیا به جای سن تقویمی، سن تحول را در نظر میگیرند، یعنی به این میاندیشند که فرد از لحاظ تحولی در چه مرحلهای است. معلمان زمانی که با دانشآموزان کار میکنند، با وجود اینکه الزاماتی از سیستم آموزشی دارند ولی باید انعطاف داشته باشند و تا جایی که دستشان باز است، تحول دانشآموزان را در نظر بگیرند و متناسب با تحول ایشان به آنها داده و اطلاعات ارائه دهند. مربی خوب باید به رشد تحولی واقفتر از رشد تقویمی باشد.
ویژگی بعدی یک معلم خوب این است که بداند کجا باید عمل کند، یعنی کاردان بوده و بداند کجا باید عمل کرده و کجا نباید عمل کند. در آموزش و پرورش اصطلاحی به نام تربیت منفی وجود دارد، یعنی گاهی اوقات کاری نکردن و مداخله نکردن معلمان، خود به نوعی تربیت است. برخی از مربیان اینگونه فکر میکنند که تربیت بدین معنی است که همیشه به دانشآموزان بگویند چه باید بکنند که این مسئله به ویژه در مورد مسائل فطری درست نیست. انسانها دارای فطرتی همانند خداجویی و کمال هستند که نباید در آن دخالت کرده و مانع رشد آن شد. مقاطعی وجود دارد که اصلا نباید در مورد آن صحبت کرد. یکی از مشکلات موجود در رابطه با دینگریزی، انجام کارهای فرهنگی بیتأثیر زیاد است که موجبات دینگریزی را فراهم میکند. یک مربی دانا کسی است که بداند گفتن و نگفتن او در چه مقاطعی تأثیرگذار است.