به گزارش پیام خانواده، به نقل از پایگاه خبری تحلیلی رادیو گفت وگو؛ برنامه«ترنج» با موضوع سیاست گذاری خانواده محوری با توجه به الزامات و راهبردها و با حضور دکتر سید محمد حسین چاوشیان (پژوهشگر مطالعات خانواده و بنیانگذار موسسه مردم نهاد خاتم)، دکتر فاطمه السادات رازقی (مدرس، پژوهشگر و درمانگر حوزه خانواده) و دکتر محمود علیگو(جامعه شناس و پژوهشگر) روی آنتن رفت.
ترنج: آیا مهندسی فرهنگی در حوزه خانواده موثر است؟
چاوشیان: با توجه به سند راهبردی این حوزه که ابلاغیه رهبری معظم است ولی متاسفانه شاهد هستیم که دستگاههای فرهنگی و متولی امر آنچنان که باید و شاید نتوانستند این سند را به یک برنامه عملیاتی تبدیل کنند و طبق آمار در حوزه خانواده و خانواده محوری غفلت شده است و سیاستهای ما خانواده محور نبوده است و علت اصلی به هم ریختگی این حوزه عدم حکمرانی واحد در حوزه سیاستگذاری خانواده است و نگاهها نسبت به خانواده بخشی و جزیرهای است از طرفی یکی از الزامات مهم سیاست گذاری خانواده و الزامات راهبردی آن حوزه رسانه است که در آن غفلت صورت گرفته و اینها مشکلاتی است که پیش روی متولیان و مهندسین فرهنگی قرار گرفته است.
ترنج: آیا ارائه خدمات مشاورهای و تسهیلات ازدواج رامی توان فعالیت موثری برای تعالی خانواده دانست؟
علیگو: مدلهای حمایتی در موضوع خانواده مدل حمایت توسعه خانواده است، قبل از هر توسعه باید به پیوند بین اعضا توجه کرد و در خانوادههای از هم گسیخته فضای به کارگیری و سوءاستفاده از کودکان خیلی جدی است و هرچه به سمت از هم گسیختگی پیش میرویم بحرانهای فردی بیشتر میشود.
ترنج: آیا توسعه مادی گرایی سبک زندگی جوانان امروز را تحت تاثیر قرار میدهد؟
رازقی: به واسطه ابرقدرتی رسانهها و محتوای فکری که در این فضا تزریق میشود همه جوامع درگیر این موضوع هستند و برخی جوامع پیش بینی و برنامه ریزی و راهکارهایی دارند که این آسیب کمتر دربین نسلشان اثر داشته باشد. همه انتخابهای انسان بر اساس سود و زیان است وقتی جوان امروز اهل مقایسه و سبک سنگین کردن میشود و متوجه میشود تشکیل خانواده از دید یک مادی گرا منفعت چندانی ندارد، عملاً انتخابها به سمت راحتی میرود، در این زمینه سیاست گذاریهایی میشود ولی جدای از هم هستند و تکمیل کننده همدیگر نیستند.
ترنج: آیا مشاوره قبل از ازدواج به پایداری خانواده کمک میکند؟
رزاقی: در حوزه مشاوره پیش از ازدواج متوسط سن مراجعین سه تا پنج سال رابطه است یعنی این افراد انتخاب اصلی خود را کردهاند و فقط یک تایید ضمنی از مشاور میخواهند و بیشتر دنبال ترمیم و پیوسته کردن این رابطه هستند و در نهایت این ازدواجها منجر به جدایی میشود، فردی که به ۲۸ سالگی رسیده آموزشهای لازم را در نظام آموزشی نگرفته و در یک مقطع کوتاه میخواهد مشاوره بگیرد و این کمکی به او نمیکند. وقتی این مشاورهها در راستای سیاست آموزش و پرورش، مهارت آموزی و توانمندسازی خانواده نباشد یک قرص مُسکنی است که بیشتر نمایش خانواده محوری است.
ترنج: نظر شما در مورد تربیت مربی خانواده چیست؟
رازقی: تقریبا ۹۰ درصد چیزهایی که فرد آموزش میبیند مهارت است و با آموزش دیدن و اکتساب به دست میآید و به شکل غریزه در انسان وجود ندارد. طبیعتاً در حوزه خانواده خیلی از مهارتها نیاز به آموزش دارد و در سالهای اخیر متولیان امور خانواده قدمهای مثبتی در این زمینه برداشتند ولی نگاه جامع نگری اهمیت دارد که این تربیت مربی چقدر مرتبط با سیاستگذاریهای جامع ما باشد و تک بعدی نباشد. نمیتوانیم بگوییم این اقدامات کافی و جامع است ولی قدم خوب و مثبتی در این زمینه برداشته شده و موسسات و سازمانها و ارگانهای مرتبط این دورهها را برگزار میکنند.
ترنج: آیا سیاستگذاران حوزه خانواده نگاه مهندسی دارند و تغییرات اجتماعی را در نظر نمیگیرند؟
چاوشیان: تمام تلاشهایی که در حوزه خانواده شده نهایتاً منجر به خانواده دوستی میشود تا خانواده محوری و بین این دو مفهوم خیلی تفاوت وجود دارد. در فضای مدرنیته با توجه به تاثیر رسانهها، باید در فرهنگ عمومی وسازمانی الزامات راهبردی که منجر به نهادینه شدن خانواده محوری میشود را پیاده سازی کنیم. راهبردی در حوزه ارزشها و باورها نیاز داریم اساسا قداست خانواده در سالهای اخیر خیلی کم رنگ شده و این به باورهای خانواده و تاثیرات فضای مجازی برمیگردد و الزامات ترویجی کار رسانهها است که بتوانند ارزشها و باورها را به بهترین شکل انتشار دهند، الزامات حمایتی باید صورت بگیرد و در حوزه خانواده و جمعیت تاکید بر سیاستهای مستقیم میشود ولی سیاستهای غیر مستقیم خیلی موثرتر است. در حوزه سازمانی باید شاهد الزاماتی به صورت راهبردی باشیم مثل شرایط کاری منعطف برای خانوادهها و حمایتهایی مثل مَسکن و حمایتهای رفاهی و استخدام متاهلین
ترنج: چرا آموزشهای دانشگاه و حوزه خانواده محور نیستند؟
علیگو: شاید باید تغییراتی در بافت دانشگاهی ما ایجاد شود به این معنا که افراد به نقشهای خود هویت خانواده مدار بدهند. ما یاد گرفتیم به بقیه خدمت بدهیم و یاد نگرفتیم که در درون خودمان وظیفه خدمت داریم نهادهای آموزشی این کار را آموزش ندادند و برای این کار تربیت نشدند.