به گزارش پیام خانواده؛ طیبه مجردیان، گفتمان انقلاب اسلامی در حوزه زنان با الگوی سوم شناخته میشود؛ الگویی که توسط معمار انقلاب اسلامی و در غیرت با افراط و تفریطهای الگوی سنتی شرقی و متجدد غربی مطرح شد و نویدبخش تکاملی همه جانبه برای زنان در سطوح فردی، خانوادگی و اجتماعی بود و تا همین امروز هم در حال تکامل و به روز شدن هست. بدون شک هنوز در مسیر تحقق فراگیر الگوی سوم مشکلات غیرقابل انکاری وجود دارد. در همین راستا محمدتقی کرمی قهی، عضو هیئت علمی گروه مطالعات زنان دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی در رویداد نظری الگوی سوم که با هدف نظریه پردازی حول موضوع الگوی سوم برگزار شد، ملاحظات نظری خود پیرامون الگوی سوم را ارائه داد. در ادامه مشروح نظرات ایشان را میخوانید.
به یک الگوی سوم مطالبهگر تهاجمی نیاز داریم
فرمایشات مقام معظم رهبری بیانگر ضرورت بازبینی و بازاندیشی درباره یک وضعیت است. وقتی رأس نظام مطلبی را مدام تکرار میکنند و تذکر میدهند، یعنی وضعیت در این شرایط مطلوب نیست و به اقتضای ساختار جمهوری اسلامی نیست. یعنی ما اینجا عقب ماندگی داریم و باید جبران کنیم. تأکید مضاعف ایشان بر اینکه ما به یک الگوی سوم مطالبهگر تهاجمی نیاز داریم یعنی در یک مقام هم نگاه به گذشته و هم نگاه به آینده.
استاد حوزه و دانشگاه: خوانش جدید از اختیارات قوّامیتی مرد؛ لازمه تحقق الگوی سوم
چرا بحث الگوی سوم پیش نمیرود؟
اگر بخواهم یک روایت نظری در این رابطه داشته باشم، به طرح یکسری چالش احتیاج دارم. اینکه چرا بحث الگوی سوم پیش نمیرود؟ خود این بحث مهم است. به قول کانت وقتی ما سوالی داریم که مدام مطرح میکنیم اما جواب نمیگیریم باید در مسیر پاسخگویی مداقه کنیم.
پیش فرض الگوی سوم یک زنانگی متکثر است؛ وقتی ما میگوییم الگوی سوم یعنی زن الگوی اول و الگوی دومی داریم. و زن الگوی سومی که حالا بخشی از این الگو محقق شده ولی شرایط مطلوب را ندارد و باید شرایط مطلوب را ایجاد کنیم.
تغییر وضعیت زنان جامعه بدون تغییر در وضعیت مردان جامعه ممکن نیست؛ بدون صحبت از الگوی مرد سوم نمیتوان از الگوی زن سوم سخن گفت!
به الگوهای جدیدی از روابط خانوادگی و مناسبات مدیریتی نیازمندیم
اولین بحثی که اینجا مطرح میشود این هست که مگر ما مردانگی متکثر نداریم؟ یعنی شما نمیتوانید از الگوی زن سوم بحث کنید بدون اینکه از الگوی مرد سوم بحث کنید.من گاهی فکر میکنم وضعیت ما در این دوره مثل وضعیت بتی فریدان و فمنیستهای لیبرال در دهه 60 قرن بیستم است؛ حال آنها با یکسری ارزشها و آرمانها و ما با یکسری ارزشها و آرمانهای دیگر. بدون تغییر در مردانگی و با یکدست دیدن الگوی مردانگی نمیتوانیم الگوی سوم زن داشته باشیم.
گاهی ما فکر میکنیم مرد که تکلیفش روشن است حالا بیایم تکلیف زن را روشن کنیم! تغییر وضعیت زنان جامعه بدون تغییر در وضعیت مردان جامعه ممکن نیست که درباره آن کمتر صحبت میکنیم. به الگوهای جدیدی از روابط خانوادگی، الگوهای جدیدی از مناسبات مدیریتی، الگوهای جدید حضور اجتماعی و حتی نظام مفاهیمی که به کار میبریم، نیازمندیم.
تحقق الگوی سوم شرایط و الزاماتی میخواهد که فراهم نیست
مثلاً این گزاره که در مشارکت، اصل مردان هستند، حالا زنان حضور پیدا کنند یا نه؟ اینها بحثهایی است که باید به لحاظ نظری مطرح کنیم. اما چیزی که من اینجا میخواهم صرف نظر از چالش در مفهوم مردانگی مطرح کنم؛ این هست که تحقق الگوی سوم یکسری شرایط و الزاماتی میخواهد که میخواهم به این شرایط و الزامات اشاره کنم و یکی از این موارد را برجسته کنم.
وقتی ما میگوییم الگوی سوم یعنی قبلاً به سمت آن رفتیم ولی به چالش خوردیم. الگوی سوم را اولین بار حضرت امام خمینی(ره) مطرح کردند؛ اسم الگوی سوم را نیاوردند ولی از همان ابتدای انقلاب بحث الگوی سوم مطرح بوده و به چالشهایی خورده است. چالشها چه بوده که دوباره حضرت آقا در دهه 90 مجبور هستند این بحث را مدام تکرار کنند و روی آن مانور بدهند و برجسته سازی کنند؟ این پارادوکسها چیست؟
خیلی از پارادوکسهای الگوی سوم شرایط مادی است؛ از مسائل اقتصادی تا زیرساختهای خانوادگی و اجتماعی
خیلی از پارادوکسهای الگوی سوم شرایط مادی است. شرایط مادی یعنی چه؟ شرایط مادی هم از جنس مسائل اقتصادی است و هم زیرساختهایی که در زندگی خانوادگی و اجتماعی، لازم است.
بالاخره روز یک زن 24 ساعت است. زنی که قرار هست دانشگاه برود، بچهداری کند، شوهرداری کند. اولین چالشی که برای او اتفاق میافتد، بحث شرایط مادی است که سازگار با الگوی سوم نیست و تعریف هم نشده است.
ما باید تعریفی از دیده شدن زن الگوی سوم داشته باشیم
نکته دوم این است که ما وقتی میگوییم الگوی سوم؛ فکر میکنیم الگوی سوم نسبت به دو الگوی دیگر فقط وجه سلبی دارد، اما اتفاقاً وجه ایجابی هم دارد. یعنی ما نمیخواهیم الگوی اول و دوم را به تمامی نفی کنیم. یعنی ما هم ارزشهای دینی مان را میخواهیم؛ بحث عفاف و حجاب و خانواده و چیزهایی که فکر میکنیم وجود دارد. هم ایفای نقش و هم دیده شدن را میخواهیم.
ما باید تعریفی از دیده شدن زن الگوی سوم داشته باشیم؛ دیده شدن لزوماً با تبرج یکی نیست. یعنی اگر من خانمی عضو هیئت علمی هستم، دوست دارم مدیر گروه شوم یا شاید بخواهم برای رئیس دانشکده شدن رقابت کنم. این تبرج منهی عنه نیست که نهی شده باشد. همه ما اگر برایمان دست بزنند یا از ما تقدیر کنند خوشحال میشویم. و شاید این میل به لحاظ عاطفی در خانمها قویتر هم باشد. نمیتوانیم به او بگوییم فقط بگذار همسرت از تو تعریف کند که معمولاً هم تعریف نمیکنند. بالاخره این میل به دیده شدن وجود دارد و باید یک تعریف و بازسازی نسبت به آن انجام شود.
مسئلهای که وجود دارد در حال حاضر کسانی که دارند الگوی سوم را ترویج میکنند عمدتاً به وجه سلبی الگوی سوم توجه دارند. یعنی ما این نیستیم آن هم نیستیم. اما این تغایر با دو الگوی دیگر یک تغایر تصنعی است. چیزهای خوبی در الگوی اول و دوم هست که ما میخواهیم. باید بنشینیم و درباره اینها بحث کنیم.
الگوی سوم سنتز الگوی اول و دوم است یعنی نسبت به دو الگوی دیگر هم وجه سلبی دارد هم وجه ایجابی
من دو پایان نامه با دو دانشجو درباره الگوی سوم دارم، از خانمهایی که معتقد به الگوی سوم هستند، پرسیدیم دغدغه شما چیست؟ وقتی این مصاحبهها را میخوانیم، میبینیم یکی از مسائل نسل جوان ما که به دنبال الگوی سوم هستند این هست که ما در هر دو الگو چیزهای جذاب و خواستنی پیدا میکنیم و میخواهیم سنتز اینها را در الگوی سوم بیاوریم. این ندیدن واقعیت کار را خراب میکند. وقتی سراغ میدان میروید میبینید میدان در هر دو جذابیت میبیند. در هر دو چیزهای خواستنی میبیند و میخواهد به دنبالش برود. الگوی سوم سنتز الگوی اول و دوم است. سنتز یعنی نه این، نه آن و هم این و هم آن. خانمهایی که بازیگران الگوی سوم هستند هر دو الگو را میخواهند اما نه کلیت آن دو الگو را. یعنی هم وجه سلبی دارد، هم وجه ایجابی. یکی از مشکلاتی که الگوی سوم دارد این است که ما برای سیاست زندگی حرفی نداریم. خانمها زیبایی و مد را میخواهند اما نه در آن شکل افسارگسیختهاش. اما ما به شعار دادن عادت کردیم. در هر دو جا چیزهای خواستنی هست و کلیت هر دو نخواستنی است. مغالطهای که دارد صورت میگیرد؛ ما میخواهیم از هر دو این الگوها برائت بجوییم، در حالی که هر دوی آنها بهرهای از حقیقت و واقعیت دارند. وقتی شما از دیدن این واقعیتها ابا دارید، به سیاست زندگی نمیرسید. آن وقت کنشگر شما یا خسته میشود یا به اردوگاه رقیب میپیوندد. بنابراین نباید فقط بر وجه سلبی تأکید کرد. اگر وجه ایجابی نباشد، الگو به جایی نمیرسد. وقتی غرب را میبینیم فقط نباید وجه سلبی آن را برجسته کنیم. خیلی شفاف بگویم حرف من این هست که بین اسلام و غرب دوگانه نگذاریم؛ این دوگانه بین سنت و غرب است.
از تحلیل زیست جهان زن الگوی سوم به روایت نظری الگوی سوم میرسیم
بحثی که اینجا برای من برجسته است فهم زن الگوی سوم و رفتن سراغ تفسیر زیست جهان زن الگوی سوم است.
وقتی میخواهیم از الگوی سوم حرف بزنیم باید سراغ چه کسانی برویم؟ خانمهایی که میدان و بازیگران الگوی سوم هستند. چگونه فکر میکنند؟ چه میخواهند؟ چرا درگیر هستند؟ چه مسائل و مشکلاتی دارند؟ و از تحلیل این مسئله به یک روایت نظری برسیم.
زن الگوی سوم رها شده است
مسئله که وجود دارد این هست که زن الگوی سوم رها شده است.یعنی ساختار خودش را متعهد به برساخت چنین الگوی زنی در جهان حاضر نمیداند و هیچ تمهیداتی هم ندارد. البته نه به این معنا که ارادهای ندارد. طبیعتاً محدودیتهایی داریم؛ شرایط تحریم، تورم و مشکلات اقتصادی اما فقط اینها نیست. ما از پتانسیلها و ظرفیت های موجودمان هم نمیتوانیم استفاده کنیم.
خانمی درباره الگوی سوم با من پایان نامه دارد. هر زمان که پیش من میآید، بچههایش را هم با خودش میآورد. وقتی من با ایشان صحبت میکنم، بچهها جیغ میکشند. من هم میگویم امروز بس است، شما بروید به بچههایتان برسید تا ببینیم فردا چه کار باید بکنیم. خوب این وضعیت رها شدگی هست. چه کسی او را رها کرده؟ اولینش من هستم که باید برای مادر در دانشگاه مهد کودک راه میانداختم. دومی شوهرش هست که این مسئولیت او را ندیده است.یعنی تا آن مردانگی روشن نشود، زنانگی هم روشن نمیشود. اینها را باید در یک نسبتی با هم ببینیم.
اما حرف آخر من که مهم است و روایت نظری من در این موضوع: من با دو مفهوم که به یک مفهوم سوم میرسد، یک نگرانی نسبت به الگوی سوم دارم.مفهوم اول سوژگی است که عمدتاً در ادبیات بعضی از جامعه شناسان تلفیقی برجسته میشود. آنها معتقد هستند سوژه با فهمی از ساختار به مثابه تهدید کننده اراده خود تلاش میکند که هم بر محدودیتهای ساختار فائق بیاید و هم از امکانات ساختار استفاده کند و ارادههای خودش را محقق کند.
وقتی سوژه به جای تقابل با ساختار، ساختار را دور میزند!
ما تقریباً از این مفهوم سوژه درک زیادی داریم که ما الان در یک شرایطی هستیم؛ ساختار اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، این ساختارها ارادههای ما را محدود میکنند البته فرصتهایی هم به ما میدهند. اما ساختاری که ارادههایی را برای ما ممکن میکند و محدودیتهایی را برای ما ایجاد میکند، در چه شرایطی قابل تصور است؟ به نظر من شرایط فهم میدان به مثابه سوژه، شرایط دراز دامن و طولانی مدتی نیست. یعنی شما وقتی یک انقلاب 45 ساله دارید، خب زن مسلمان شما به مثابه سوژه چندین سال در این وضعیت است. از یک جایی به بعد حالا به هر دلیلی در این وضعیت نمیتواند ادامه بدهد. با شرایط خاص و الگوهای خاص کاری ندارم که مثلاً شما بگویید خانم فلانی و... اینها موارد خاص و استثنا هستند.
از یک جایی به بعد ما این سوژه را به جای تقابل ساختار در وضعیت دور زدن ساختار میبینیم. این مفهومی است که آقای تورن به آن کنشگری و در مطالعات فرهنگی سیاست زدگی میگویند.یعنی فرد از یک جایی به بعد دیگر از در افتادن با ساختار، تعدیل و تحدید ساختار صرف نظر میکند و سعی میکند با موقعیتهای تنش و موقعیتهایی که او را به چالش میکشند، کمتر مواجهه داشته باشد. مواجهه به معنای غر زدن. یک مثال بزنم؛ یک دورانی بحثهای سیاسی در سبد زندگی همه آدمها مثل من و دیگران میآید. مهمترین دغدغه ما مسائل سیاسی و تحدید و تعدیل و تسهیل ساختار میشود، اینکه برویم اثر بگذاریم. اما از یک جایی به بعد میگوییم سعی کن با این محدودیتها و چالشها درگیر نشوی و ساختار را دور بزنی. یعنی میرسیم به جایی که سعی میکنیم با سیاست زندگی و آنچه تورن میگوید کنشگری درگیر نشویم. دور زدن ساختار به عنوان مثال علی رغم تغییر سیاستهای جمعیتی و تأکید بر فرزندآوری، عدم پذیرش این مسئله از سوی جامعه و یا مورد دیگر مثل شرکت نکردن برخی در انتخابات.
الگوی سوم نباید برای شرایط تنش طراحی شود؛ زنان در شرایط تنش همیشه میانه ماجرا هستند
مشکلی که الان من در بحث الگوی سوم میبینم این هست که هم کسانی که درگیر الگوی سوم هستند، هم سیاستگذاران و هم تئوریسینها حواسشان نیست کهالگوی سوم، الگویی است که نباید برای فضای تنش طراحی شود. این بازی را میخوریم؛ زنان در شرایط تنش همیشه وسط ماجرا هستند.اگر توانستیم در غیر شرایط تنش، الگوی سوم را محقق کنیم؛ این الگو برای ما میماند. این الگو باید برای فضای زندگی طراحی شود.
مثلاً کرونا شرایط تنش هست. وقتی کرونا اتفاق افتاد یکی از دوستان گفت کرونا آمده و زنان را به مرکز آورده و مردسالاری تمام شده است؛ جایی که ما گول میخوریم. در شرایط تنش، زنان خود به خود به مرکز میآیند. تاریخ به ما میگوید هر زمان جوامع در بحران بودند، زنان در مرکز بودند. اما وقتی وارد فضای باثبات و پایدار شدیم، مردها گفتند خانمها تشریف ببرند ما خودمان آمدیم.
در کرونا هم همین اتفاق افتاد. این اتفاق در دوران قاجار هم افتاده یعنی اولین باری که در تاریخ ایران مفهوم کدبانو بالا آمده در اپیدمیهای قرن نوزدهم است. اگر روزنامههای آن دوران را بخوانید، خیلی جالب هست که درست وقتی خانواده درگیر سل، وبا و تیفوس میشود؛ گفته میشود اگر شما خانمها از کیان خانواده مراقبت نکنید مقابله نکنید... شما خانمها محور بهداشت خانواده هستید... خب بچهها دارند میمیرند، خانمها میآیند در مرکز ولی با رفتن وبا کار آنها هم تمام میشود.
در بسیاری موارد میدان و جامعه جلوتر از ساختارها مشکل را حل کردهاند
ما باید سیاست زندگی داشته باشیم
شکی نیست که ما الگوی سوم را برای مبارزه و مقابله میخواهیم. اصلاً جهانبینی اسلام این گونه است. ولی فهمیدن این مسئله بسیار مهم است. مرحوم شیخ حر عاملی احادیث تهذیب النفس را در کتاب الجهاد آورده است. این خودش معنا دارد یعنی تا شیطان هست و انسان هست مبارزه هست. اما اگر بخواهید الگوی سوم بالنده شود و تداوم داشته باشد و در شرایط تاب آوری قرار بگیرد باید الگوی سوم را در یک شرایطی فرض کنید که شرایط تنش نیست. یعنی شرایطی که تحریم نیستیم، دشمن نداریم، همه جامعه ایران به الگوی سوم ایرانی اسلامی زن مسلمان اعتقاد دارند. ما باید در حقیقت سیاست زندگی نداشته باشیم. اگر ما تصوری نداشته باشیم از الگوی سوم زن مسلمان در این شرایط، در شرایط تنش هم نمیتوانیم الگوی زن مسلمان را بر بسازیم.
من ایده دیگری که دارم این است که اگر دولت تنها وظایف خودش را انجام دهد وجامعه را به حال خودش رها کند؛ جامعه بخش عمدهای از مشکلاتش را حل خواهد کرد. در بسیاری موارد میدان و جامعه جلوتر از ساختارها مشکل را حل کردهاند و ساختار تنها مداخله کرده است. مثل کرونا و جنگ که در نهایت مردم آنها را حل کردند. ما در خیلی از موارد بار بر روی دوش دین میگذاریم. فکر میکنیم این خدمت به دین است که همه جوابها را از دین بخواهیم. در صورتی که اینها، مسائل و چالشهای عینی است و برای حل آن باید به جامعه رجوع کنیم. تمام چالشهای ما با دین نیست. خود دین هم در کشور ما طیفهایی دارد از نمایندگان و قرائتها و روایتها که واقعاً هم خالصانه میگویند فهم ما از دین این است.