به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده؛ در دوران جنگ، مغز وارد حالت بقا میشود؛ یعنی تمرکز کامل روی زنده ماندن. در این حالت، مغز دیگر برای آینده برنامه نمیچیند، بلکه برای فرار از بحران، دنبال لذتهای آنی چون خرید و خرج کردن است؛ بنابراین، در پساجنگ ولخرجی هیجانی عادت میشود.
از سوی دیگر پس از بحران، ذهن انسان دچار «سوگیری زمان حال» میشود؛ یعنی به آینده امید ندارد. بنابراین چون تصور میکند آینده مبهم است، باید از امروز به هر شکلی لذت ببرد اما دقیقاً همین بیاعتمادی، مانع شکلگیری دوباره ثبات فردی و اجتماعی میشود.
در دوره جنگ، هرچند سختی زیاد است، ولی یک معنا پشت رنج وجود دارد: «دفاع، بقا، مقاومت.» اما پس از پایان جنگ، اگر آن معنا بازتعریف نشود، فرد یا جامعه دچار خلأ معنایی و در نتیجه، بیهدفی، بیبرنامگی و ولخرجی میشود.
لذتهای ناگهانی مثل خرید بیدلیل یا پرخوری، مسکّناند نه درمان. مغز با آنها فقط لحظاتی بحران را فراموش میکند و نه حل؛ اما وقتی این رفتار، تبدیل به عادت شود توان مغز را برای ساختن آینده میگیرد. این، دامِ ذهن بعد از جنگ است.
برای رهایی از مصرفگرایی پسا جنگ، برای تفریح و خوشی سقف تعیین کن، خریدهای هیجانی را یک روز بهتأخیر بینداز، دورهمیهای دوستانه به خوشیهای پشیمانکننده ترجیح بده و پسانداز کردن را حتی با رقم ناچیز شروع کن. امید، مثل پول، با تمرینهای کوچک و مداوم بازمیگردد.