کد خبر: 18703
تاریخ انتشار: ۳۰ تیر ۱۴۰۴ - ۱۷:۳۲
فریاد خاموش نسلی که دیده نمی‌شود

در جهانی که سواد دیجیتال، مهارت‌های ارتباطی، خلاقیت، تفکر نقاد و آشنایی با اقتصاد و فناوری جزو نیازهای اولیه زندگی شده‌اند، کودک و نوجوان ایرانی همچنان درگیر حفظ طوطی‌وار مطالبی‌ست که ربطی به واقعیت زندگی ندارد.

به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده؛ نظام آموزش و پرورش ایران سال‌هاست که به‌جای آن‌که مسیر پیشرفت را برای فرزندان این سرزمین هموار کند، خود به مانعی در برابر رشد آن‌ها تبدیل شده است. در هیاهوی سیاست و غوغای اخبار روزمره، یکی از مهم‌ترین نهادهای کشور، آرام و بی‌صدا در حال فروریختن است. نهادی که باید ستون پیشرفت کشور باشد، امروز به سکویی برای سقوط نسلی بدل شده که قرار بود آینده را بسازد.

محتوای کتاب‌های درسی سال‌هاست با نیازهای جهان امروز بیگانه است؛ نه مهارت‌محور است، نه الهام‌بخش، نه کاربردی. در جهانی که سواد دیجیتال، مهارت‌های ارتباطی، خلاقیت، تفکر نقاد و آشنایی با اقتصاد و فناوری جزو نیازهای اولیه زندگی شده‌اند، کودک و نوجوان ایرانی همچنان درگیر حفظ طوطی‌وار مطالبی‌ست که ربطی به واقعیت زندگی ندارد. بازاری که منتظر این نسل است، زبان دیگری دارد؛ اما مدرسه همچنان با زبان دیروز درس می‌دهد. نتیجه، دانش‌آموزی‌ست که ممکن است مدرک داشته باشد، اما مهارت ندارد، انگیزه ندارد، چشم‌اندازی برای آینده ندارد.

در چنین شرایطی، مدارس بسیاری که باید محل تربیت و رشد باشند، به مکان‌هایی برای طرد و تحقیر تبدیل شده‌اند. دانش‌آموزانی که با افت تحصیلی یا بی‌انگیزگی روبه‌رو هستند، به‌جای آن‌که از سوی مدرسه یا معلم حمایت آموزشی و روانی دریافت کنند، تحت فشار، توهین و گاه تهدید به اخراج قرار می‌گیرند. در مواردی، حتی پیش از رسیدن مهر، «توصیه به ترک تحصیل» آغاز می‌شود. این رویکرد نه‌تنها غیراخلاقی، بلکه نشانه‌ای از شکست مطلق در این بخش آموزشی است؛ سیستمی ناتوان از حفظ و هدایت دانش‌آموز، ساده‌ترین راه را انتخاب می‌کند، حذف.

همزمان، فصل ثبت‌نام و بازگشایی مدارس برای خانواده‌ها به کابوس تبدیل شده است. شهریه‌های نجومی در مدارس غیرانتفاعی، آموزش را از مسیر برابری خارج کرده و آن را به کالایی لوکس تبدیل کرده‌اند. اما فاجعه زمانی کامل می‌شود که مدارس دولتی نیز، که باید به‌صورت رایگان خدمات آموزشی ارائه دهند، با انواع بهانه‌های «کمک داوطلبانه»، والدین را وادار به پرداخت مبالغی سنگین می‌کنند. این فشارهای مالی، بدون ضابطه مشخص، بدون پاسخگویی، و بدون نظارت واقعی، آموزش رایگان را عملاً از بین برده و فشار روانی بزرگی بر خانواده‌ها تحمیل کرده است.

در دل این نظام فرسوده، معلم نیز دیگر ستون اصلی نیست، بلکه قربانی پنهان این فروپاشی‌ست. حقوق پایین، تورم کمرشکن، جایگاه تضعیف‌شده و فرسایش روانی، بسیاری از معلمان را در وضعیتی قرار داده که نه‌تنها انگیزه تدریس، بلکه حتی توان روانی ارتباط مؤثر با دانش‌آموز را از دست داده‌اند. گاهی این خستگی به شکل خشونت کلامی، تحقیر یا بی‌تفاوتی بروز می‌کند. اگرچه هنوز معلمانی شریف، عاشق و فداکار در سراسر کشور حضور دارند، اما نمی‌توان چشم بر واقعیت تلخ خستگی عمومی بست.

این همه بحران، کنار هم، تنها یک پیام دارد، نسلی در حال شکل‌گیری‌ است که با مدرسه آشتی نیست، با آموزش پیوندی ندارد و با آینده بی‌اعتماد است. آموزش و پرورش امروز نه به‌روز است، نه پاسخ‌گو، نه عادلانه. هرچه زودتر باید این روند متوقف شود، پیش از آن‌که تبدیل به فاجعه‌ای جبران‌ناپذیر گردد. اصلاح این وضعیت، نه یک مطالبه صنفی، بلکه یک وظیفه ملی و تاریخی‌ست. نسلی که امروز در سایه این بی‌عدالتی‌ها بزرگ می‌شود، فردا قرار است سرنوشت کشور را رقم بزند. آیا برای چنین آینده‌ای آماده‌ایم؟

منبع: الف

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 5 =

آخرین‌ها