به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده، در دنیای پرشتاب امروز، کودکان با حجم زیادی از محرکهای محیطی، از بازیهای دیجیتال گرفته تا انتظارات اجتماعی، مواجه هستند. این شرایط میتواند توانایی آنها در مدیریت هیجانات و تمرین صبر را به چالش بکشد. صبر و کنترل هیجانات، مهارتهایی بنیادین هستند که نهتنها به کودکان کمک میکنند در موقعیتهای دشوار آرامش خود را حفظ کنند، بلکه در موفقیت تحصیلی، روابط اجتماعی و سلامت روان آنها در آینده نقش کلیدی دارند.
در این بازهٔ سنی، ساختارهای نوروبیولوژیکی تنظیم هیجان در حال تکاملاند و کودک بهواسطهٔ تعامل با والدین و محیط، مهارتهای اولیهٔ خودتنظیمی را میآموزد. پژوهشها و انجمن تحقیقات در رشد کودک (SRCD) نشان میدهند که مداخلات هدفمند میتوانند توانایی کودکان را در مدیریت رفتارهای تکانشی و مهارتهای اجتماعی بهطور قابلتوجهی بهبود بخشند.
در بازهٔ ۲ تا ۶ سالگی، مهارت «صبر» و «کنترل هیجانات» بهمثابه دو بال مهم برای پرواز در دنیای اجتماعی و یادگیری کودک عمل میکنند. والدینی که به این مهارتها توجه دارند، نهتنها آرامش خانواده را حفظ میکنند، بلکه زمینهٔ موفقیت تحصیلی و روابط سالم آیندهٔ فرزندشان را شکل میدهند.
چرا صبر و تنظیم هیجان مهم است؟
در این سن، کودکان هر لحظه با دنیایی از خواستهها، بازیها و تعاملات اجتماعی روبهرو میشوند. انتظار برای نوبت بازی، کنار گذاشتن اسباببازی برای ناهار، یا پذیرش قاعدهٔ مدرسه، همه نیازمند توانایی «تأخیر در ارضای نیازها» (Delay of Gratification) و «بازداری تکانشی» (Inhibitory Control) است. پژوهشها نشان میدهند کودکانی که در خردسالی این مهارتها را میآموزند، در دورهٔ نوجوانی و بزرگسالی اعتمادبهنفس بالاتری دارند، رفتارهای اجتماعی سازگارتر از خود نشان میدهند و در محیطهای آموزشی عملکرد بهتری دارند.
آزمایش معروف "مارشمالو" والتر میشل نشان داد کودکانی که توانستند برای دریافت پاداش بزرگتر صبر کنند، در بزرگسالی از نظر تحصیلی و اجتماعی عملکرد بهتری داشتند. این مهارتها به کودکان کمک میکنند تا در مواجهه با ناکامی، خشم یا اضطراب، واکنشهای مناسبتری نشان دهند. (در این آزمایش، به کودکان یک مارشمالو داده میشد و به آنها گفته میشد که اگر بتوانند ۱۵ دقیقه صبر کنند و آن را نخورند، دو مارشمالو جایزه خواهند گرفت)
آنچه درون ذهن کودک میگذرد
تصور کنید همراه کودک در صف نان ایستادهاید. او که منتظر است، هربار که قدمی به جلو برمیدارد، لبخند میزند؛ اما به محض متوجه شدن تأخیر فروشنده، چهرهاش عوض میشود و از خود بیتابی نشان میدهد. در این لحظه، بخشهای هیجانی مغز (مانند آمیگدالا) بر مسیرهای منطقی پیشفرونتال غلبه کردهاند. کودک هنوز نیاموخته در لحظهٔ تنش، چگونه مکث کند و نفس عمیق بکشد؛ پس واکنش او طبیعی است. باید توجه داشت مسیرهای پیشپیشانی مغز، که مسئول برنامهریزی و تنظیم رفتار هستند، در این دوره در حال تقویتاند.
در بازهٔ ۲ تا ۶ سالگی، مهارت «صبر» و «کنترل هیجانات» بهمثابه دو بال مهم برای پرواز در دنیای اجتماعی و یادگیری کودک عمل میکنند. والدینی که به این مهارتها توجه دارند، نهتنها آرامش خانواده را حفظ میکنند، بلکه زمینهٔ موفقیت تحصیلی و روابط سالم آیندهٔ فرزندشان را شکل میدهند.
چارچوبهای نظری چه میگویند؟
پیاژه: ژان پیاژه نظریهاش را در چهار مرحله (حسی–حرکتی، پیشعملیاتی، مرحلهٔ عملیات عینی و عملیات صوری) تقسیم کرده و برای بازهٔ ۲ تا ۶ سالگی، ویژگیهایی مثل خودمحوری (اغلب دید خود را تنها حقیقت میداند) و عدم درک مفهوم پایایی (مثلاً ثابت ماندن اندازهٔ کل شکلات) را ذکر کرده که کنترل هیجان و صبر را برای کودکان دشوار میکند.
در این سن، کودک با بازیکردن و استفاده از نمادها مثل عروسک یا ماشین، یاد میگیرد که چیزها را بشناسد و زبانش بهسرعت رشد میکند، اما هنوز نمیتواند مثل بزرگترها منطقی فکر کند یا بهخوبی نقطهنظر دیگران را درک کند. بههمین دلیل، مثلاً وقتی نصف یک شکلات را به دو قسمت مساوی تقسیم کنیم، ممکن است فکر کند یکی بزرگتر از دیگری است و نمیفهمد که اندازهٔ کل شکلات ثابت مانده (عدم درک پایایی). همچنین در موقعیتهای مختلف اغلب دید خود را تنها حقیقت میداند و نمیتواند تصور کند دیگری ممکن است چیز دیگری ببیند یا احساس کند (خودمحوری). این محدودیتها باعث میشوند کنترل احساسات و صبر در لحظات تنشزا برایش سختتر باشد.
بالبی و اینزورث: دلبستگی ایمن پایهایترین شرط برای یادگیری کنترل هیجان است؛ وقتی والد حساس و پاسخگو باشد، کودک به تجربهٔ متفاوتی از اعتماد و امنیت دست مییابد. طبق نظریهٔ دلبستگی، وجود یک «پایگاه امن» در برابر کودک که معمولاً همان والدین یا مراقب اصلی هستند احساس امنیت و اعتماد به نفس را تقویت کرده و زمینهٔ رشد مهارتهای خودتنظیمی را فراهم میآورد.
مطابق مطالعات، کودکانی که: والدینشان پاسخگویی حساس دارند و فضای حمایتگر و قابل پیشبینی فراهم میکنند، بهطور طبیعی توانایی بیشتری در تنظیم هیجانهای خود نشان میدهند. پس توجه ویژه به نیازهای عاطفی و جسمانی کودک همچون خواب منظم، تغذیهٔ متوازن و بازی روزانه پایهایترین گام در ایجاد «پایگاه امن» است.
مدل تنظیم هیجان زایمنسکی و مارشال: در مدلهای روانشناسی تنظیم هیجان، از جمله دیدگاه مارشال و همکاران، فرایند خودتنظیمی کودک شامل سه گام اصلی است:
شناسایی هیجان: کودک باید بتواند هیجان خود را تشخیص دهد و آن را با واژههایی مانند «عصبانیام» یا «ناراحتم» بیان کند.
بازداری پاسخ اولیه: کودک یاد میگیرد در لحظهٔ هیجان، بلافاصله واکنش نشان ندهد؛ یعنی مکث کند و رفتار تکانشی را متوقف سازد.
اجرای رفتار جایگزین: در مرحلهٔ سوم، کودک بهجای رفتار هیجانی، از راهبردهای سالمتری مانند نفس عمیق، کمکخواستن یا صحبت کردن استفاده میکند.
این سه مرحله بهتدریج و از طریق تعامل، تمرین و الگوبرداری از والدین در ذهن کودک شکل میگیرند و پایهای برای توانایی مدیریت احساسات در سالهای بعد محسوب میشوند.
نقش تکرار و ثبات مهارت خودتنظیمی شبیه یادگیری دوچرخهسواری است؛ با یک بار تمرین نمیشود. والدین باید محیطی ثابت، پیشبینیپذیر و پر از فرصتهای روزمره برای تمرین مهارتها ایجاد کنند. بازخورد مثبت و تشویق مداوم، انگیزهٔ کودک را برای تکرار و تثبیت رفتارهای جدید فراهم میآورد.
گامهای عملی به زبان ساده
۱. مدلسازی والدین
کودکان از طریق مشاهده رفتار بزرگسالان یاد میگیرند. اگر والدین در موقعیتهای استرسزا آرامش خود را حفظ کنند و صبورانه عمل کنند، کودکان نیز این رفتار را تقلید میکنند. برای مثال، اگر در ترافیک عصبانی هستید، به جای ابراز خشم، نفس عمیق بکشید و با صدای آرام توضیح دهید که منتظر ماندن بخشی از زندگی است. تحقیقات روانشناسی اجتماعی نشان میدهد که الگوسازی مثبت والدین، تأثیر عمیقی بر رشد مهارتهای خودتنظیمی کودکان دارد.
۲. نامگذاری و گفتگو دربارهٔ احساسات
کودکان اغلب نمیدانند چگونه هیجانات خود را بیان کنند. به آنها کمک کنید تا احساساتشان را نامگذاری کنند (مثلاً «الان عصبانی هستی، درسته؟»). مطالعهای در Emotion Review (۲۰۲۱) نشان داد که نامگذاری هیجانات به کودکان کمک میکند تا احساسات خود را بهتر درک کرده و واکنشهای مناسبتری نشان دهند. وقتی کودک هیجان خود را شناسایی کند، راحتتر میتواند آن را کنترل کند.
۳. بازیهای تمرینی
بازیهایی که نیاز به انتظار یا نوبتگیری دارند، راهی عالی برای تقویت صبر هستند. بازیهای رومیزی مانند منچ، شطرنج یا حتی فعالیتهای سادهای مثل پختن کیک (که نیاز به انتظار برای پخت دارد) میتوانند صبر را بهصورت عملی آموزش دهند. مطالعهای در Journal of Educational Psychology (۲۰۱۹) نشان داد که بازیهای مبتنی بر نوبت، مهارتهای خودتنظیمی را در کودکان پیشدبستانی تقویت میکند.
بازی «چراغقرمز / چراغسبز» که هنگام بازی دستور «قرمز» مکث را تمرین میکند و بازی «صبرِ موزیکال» که وقتی موزیک قطع میشود، همه باید ثابت بایستند، مناسبند. این توقفهای کوتاه، مهارت «بازداری تکانشی» را تقویت میکند.
۴. تنفس و صبوری آگاهانه
تکنیکهای ساده ذهنآگاهی (Mindfulness) میتوانند به کودکان کمک کنند تا هیجانات خود را بهتر مدیریت کنند. به کودکان آموزش دهید که هنگام عصبانیت یا بیقراری، چند نفس عمیق بکشند یا روی حسهای بدنشان تمرکز کنند. مطالعهای در سال ۲۰۲۰ در ژورنال Child Development نشان داد که تمرینهای ذهنآگاهی در کودکان ۴ تا ۸ سال، توانایی آنها در کنترل تکانهها و تمرکز را بهطور قابلتوجهی بهبود میبخشد. برای مثال، بازی "نفس کشیدن مثل بادکنک" (تصور کنند شکمشان مثل بادکنک پر و خالی میشود) میتواند برای کودکان جذاب و مؤثر باشد.
۵. تشویق به حل مسئله
بعد از هر موقعیت پرتنش، از او بپرسید: «فکر میکنی دفعه بعد چیکار کنی بهتره؟» این گفتگوی ساده، مهارت برنامهریزی و بازتاب را تقویت میکند.
۶. تشویق به جایزه برای صبر
والدین میتوانند موقعیتهایی ایجاد کنند که کودکان برای رسیدن به پاداش صبر کنند. برای مثال، به کودک بگویید: «اگر تا بعد از شام صبر کنی، میتوانی یک دسر خوشمزه بخوری.» این تمرین به کودکان کمک میکند تا مفهوم پاداشهای بلندمدت را درک کنند. تحقیقات نشان میدهد که این روش، توانایی کودکان در مدیریت تکانهها را بهبود میبخشد.
یادتان باشد...
از تنبیه اجتناب کنید: تنبیه کودکان به خاطر ناتوانی در کنترل هیجانات، میتواند اعتمادبهنفس آنها را کاهش دهد. به جای آن، با آرامش راهکار ارائه دهید.
سن کودک را در نظر بگیرید: کودکان زیر ۳ سال به دلیل رشد ناکامل قشر پیشپیشانی مغز، توانایی محدودی در کنترل هیجانات دارند. انتظاراتتان را با سن کودک هماهنگ کنید.
محیط آرام ایجاد کنید: کاهش محرکهای محیطی (مثل سر و صدا یا زمان زیاد صفحه نمایش) به کودکان کمک میکند تا تمرکز و آرامش بیشتری داشته باشند.