به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده، در نگاه اول شاید تناقضآمیز به نظر برسد؛ زنانی که به مدارج علمی بالا رسیدهاند، شغلهای بهتر دارند و استقلال مالیشان بیشتر شده، چرا بیش از دیگران از فرسودگی عاطفی در روابط و زندگی شخصی سخن میگویند؟ پژوهشهای روانشناسی و جامعهشناسی نشان میدهد این پدیده صرفاً تجربهای فردی نیست، بلکه ریشه در ساختارهای اجتماعی، انتظارات فرهنگی و فشارهای چندلایه دارد.
فشارهای چندوجهی: از کار تا خانه
کریستینا ماسلاچ، استاد روانشناسی دانشگاه برکلی، سه مؤلفه اصلی فرسودگی شغلی را «خستگی هیجانی»، «مسخ شخصیت» و «احساس ناکامی فردی» معرفی میکند. در کنار آن، آرلی هوکشیلد جامعهشناس آمریکایی، مفهوم «شیفت دوم» را مطرح کرده است: زنانی که بعد از کار بیرون از خانه، سهم نامتناسبی از کار بیمزد خانه و مراقبت را نیز به دوش میکشند.
این دوگانه، وضعیت زنان تحصیلکرده را توضیح میدهد:
در محیط کار باید خود را همسطح یا بالاتر از همکاران مرد ثابت کنند.
در خانه همچنان با سنجههای سنتی همسری و مادری ارزیابی میشوند.
ترکیب این دو فشار، همان «بار مضاعف» است که فرسودگی روانی و عاطفی را تشدید میکند.
پژوهشها چه میگویند؟
بررسیهای منتشرشده در Journal of Marriage and Family نشان میدهد زنان دانشگاهدیده بیش از سایرین در معرض اختلال کار–خانواده قرار دارند و همین امر احتمال خستگی هیجانی را بهطور معناداری افزایش میدهد.
مطالعات روانشناسی اجتماعی تأکید میکنند زنان معمولاً در همدلی نمره بالاتری میگیرند. همین ویژگی سبب میشود در روابط عاطفی بیشتر دچار «خستگی دلسوزی» (Compassion fatigue) شوند؛ یعنی آنقدر برای درک و حمایت عاطفی تلاش میکنند که خودشان تهی میشوند.
تحقیقات تازه مؤسسه استنفورد درباره «mankeeping» نشان میدهد بسیاری از مردان شبکههای حمایتی عاطفی کمتری دارند و همین موضوع بار عاطفی روابط را ناخواسته بر دوش زنان میگذارد.
صداهای درونی و انتظارات بیرونی
شری ترکل، استاد MIT، در آثارش بر تضاد هویتها تأکید میکند:
هویت حرفهای زنان که استقلال و توانمندی را مطالبه میکند.
هویت عاطفی–فرهنگی که همچنان بر فداکاری و مراقبت پای میفشارد.
این تضاد مداوم، منبع اصلی فشار روانی و فرسودگی در زنان تحصیلکرده است.
بُعد روانشناختی: کمالگرایی پنهان
مشاوران خانواده گزارش میدهند برخی از زنان تحصیلکرده دچار کمالگرایی عاطفی هستند: میخواهند همزمان بهترین همسر، مادر، دوست و همکار باشند. این فشار درونی، در بلندمدت احساس ناکافی بودن را ایجاد میکند و به فرسودگی میانجامد. پژوهشهای طولی نیز پیوند مستقیم میان کمالگرایی ناسازگار و مؤلفههای فرسودگی (بهویژه خستگی هیجانی) را تأیید کردهاند.
وقتی تحصیلات، آگاهی را بالا میبرد
دانش بیشتر همیشه به آرامش بیشتر منجر نمیشود. پژوهشها نشان دادهاند زنان تحصیلکرده به دلیل دسترسی بالاتر به منابع علمی و مهارتهای روانشناختی، نسبت به مشکلات رابطه حساسترند. همین آگاهیِ زیاد سبب میشود نشانههای بیتوجهی یا فقدان حمایت عاطفی را سریعتر ببینند و زودتر دچار فرسودگی روانی شوند.
راهکارهای پیشنهادی کارشناسان
۱. بازتعریف نقشها در خانواده: تقسیم واقعی مسئولیتهای خانگی و عاطفی میان زن و مرد.
۲. مرزگذاری سالم: پذیرش محدودیتهای انسانی و کنار گذاشتن وسواسِ «همیشه بهترین بودن».
۳. شبکههای حمایتی زنانه: حضور در گروهها و انجمنهایی که فشار روانی را تخلیه میکنند.
۴. رواندرمانی و حمایت عاطفی: استفاده از متخصصان برای بازسازی انرژی روانی و کاهش کمالگرایی ناسازگار.