image-20251121105135-1.jpeg

متمدن بودن والدین در دوره پس از طلاق، حتی اگر عهدی یک‌طرفه باشد، حیاتی است و به فرزند اطمینان می‌دهد که عشق و حمایت والدین به دلیل طلاق از بین نرفته است.

به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده؛ طلاق، به عنوان یکی از چالش‌برانگیزترین پدیده‌های اجتماعی و خانوادگی در عصر حاضر، نه صرفاً به معنای پایان یک رابطه زناشویی، بلکه آغاز فرآیندی پیچیده است که می‌تواند تأثیرات عمیق و ماندگاری بر ساختار روانی، عاطفی، اجتماعی و حتی تحصیلی زوجین و به ویژه فرزندان بگذارد.

بر اساس تحقیقات، طلاق والدین یکی از پراسترس‌ترین رویدادها در زندگی کودکان محسوب می‌شود که از نظر میزان فشار روانی، اغلب تنها مرگ یکی از والدین در مرتبه‌ای بالاتر از آن قرار می‌گیرد. به همین دلیل، ضرورت اتخاذ «راهکارهای اخلاقی» و مسئولانه برای به حداقل رساندن این آسیب‌ها، یک وظیفه انسانی و والدینی است. اصول اخلاقی در این بستر، فراتر از الزامات قانونی، بر حفظ سلامت روانی و عاطفی آسیب‌پذیرترین اعضای خانواده، یعنی فرزندان، تمرکز دارد و والدین را به رفتاری متمدنانه، حمایتی و هماهنگ ملزم می‌سازد.

آسیب‌های ناشی از فروپاشی خانواده بر کودکان طیف گسترده‌ای را در بر می‌گیرد؛ از احساس ناامنی، ترس از رها شدن، و سردرگمی در کودکان خردسال تا خشم، افسردگی، افت تحصیلی، و گرایش به رفتارهای پرخطر در نوجوانان. کودکان اغلب خود را مسئول جدایی والدین می‌دانند و این «احساس گناه و مسئولیت‌پذیری» می‌تواند منجر به مشکلات عاطفی و کاهش اعتماد به نفس شود.

این کودکان در بزرگسالی ممکن است در روابط خود با دیگران دچار چالش شوند، طرحواره‌هایی نظیر عدم اعتماد یا ترس از ترک شدن در آن‌ها شکل بگیرد و حتی خطر بروز ناهنجاری‌های رفتاری و بزهکاری در آن‌ها افزایش یابد. بر اساس پژوهش‌ها، طلاق از طریق کاهش نظارت والدین، گسست عاطفی، و فقر اقتصادی، زمینه‌ساز بروز رفتارهای پرخطر و انحرافی در نوجوانان می‌شود؛ به طوری که در بسیاری از آسیب‌های اجتماعی، ردپایی از فرزندان خانواده‌های گسسته به چشم می‌خورد. بنابراین، راهکارهای اخلاقی کاهش آسیب، باید با هدف شکستن چرخه طلاق-آسیب و بازگرداندن حس امنیت و ثبات در خانواده‌ی جدید تک‌والدی اتخاذ شوند.

اصول اخلاقی در دوران پس از طلاق

یکی از محوری‌ترین و اساسی‌ترین اصول اخلاقی در دوران پس از طلاق، مشارکت مسالمت‌آمیز و همکاری متمرکز بر کودک میان والدین است. کلید اصلی در کاهش آسیب‌های روانی، دور نگه داشتن فرزند از هرگونه درگیری، منازعه یا انتقاد متقابل در حضور اوست. والدین به لحاظ اخلاقی موظفند اختلافات شخصی و احساسات منفی خود نسبت به یکدیگر را کنار بگذارند و از فرزند به عنوان «واسطه» برای انتقال پیام‌ها یا «ابزاری» برای انتقام‌جویی استفاده نکنند.

متمدن بودن والدین در این دوره، حتی اگر عهدی یک‌طرفه باشد، حیاتی است و به فرزند اطمینان می‌دهد که عشق و حمایت والدین به دلیل طلاق از بین نرفته است

این عدم بدگویی والد غایب در حضور فرزند، به کودک اجازه می‌دهد تصویر مثبتی از پدر یا مادر خود در ذهن داشته باشد و دچار تشویش خاطر یا بی‌اعتمادی نسبت به او نشود. متمدن بودن والدین در این دوره، حتی اگر عهدی یک‌طرفه باشد، حیاتی است و به فرزند اطمینان می‌دهد که عشق و حمایت والدین به دلیل طلاق از بین نرفته است. در همین راستا، هیچ‌گاه نباید کودک را تحت فشار قرار داد که طرف یکی از والدین را بگیرد یا مجبور به انتخاب شود، چرا که این عمل به سلامت روان او آسیب جدی می‌زند.

پس از جدایی، حفظ ثبات و روال روزمره و ایجاد یک محیط امن و قابل پیش‌بینی، دومین رکن اخلاقی است که به طور مستقیم با کاهش اضطراب کودک مرتبط است. تغییرات ناگهانی زندگی، احساس ناامنی را در کودک تشدید می‌کند. از این رو، والدین باید تلاش کنند روال‌های معمول زندگی مانند زمان خواب، وعده‌های غذایی و برنامه‌ریزی‌های تفریحی را حفظ کنند.

اگر امکان دارد، باقی ماندن کودک در مدرسه و محله قبلی، مانع از تغییرات اجتماعی اضافی و عدم تطابق با شرایط جدید می‌شود و حس کنترل را به او باز می‌گرداند. همچنین، مدیریت چالش‌های اقتصادی ناشی از طلاق و تلاش برای حفظ سطح رفاه اقتصادی خانواده، یکی از راه‌های کاهش اضطراب در کودک است، زیرا مشکلات مالی والدین اغلب کودکان را نیز مضطرب می‌کند. وجود نظم و روتین مشخص، مرزهای سالمی را تعریف می‌کند و پایبندی به آن‌ها، در فرآیند سازگاری کودک بسیار مؤثر خواهد بود.

در بُعد عاطفی، حمایت عاطفی و ارتباط مستمر با کودک، یک ضرورت اخلاقی است. والدین باید فضایی را فراهم کنند که کودک بتواند آزادانه درباره احساساتش صحبت کند. تشویق کودک به ابراز احساسات، خواه مثبت یا منفی، به او کمک می‌کند تا احساساتش را بهتر مدیریت کند و از بروز رفتارهای مخرب جلوگیری شود. والدین باید «گوش دادن فعال» و بدون قضاوت را تمرین کنند، به ویژه در مورد نوجوانان که ممکن است خشمگین یا عصبی شوند. دادن اطمینان به کودک مبنی بر اینکه جدایی تقصیر او نبوده، می‌تواند احساس گناه و خودسرزنش‌گری را در او کاهش دهد.

علاوه بر این، ترغیب فرزند به برقراری ارتباط سالم با والد غیربازدارنده و همچنین کمک‌گرفتن از خانواده گسترده (مانند پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها) برای ایجاد حس پشتیبانی و تعلق، از اهمیت بالایی برخوردار است.

مراجعه والدین به روان‌درمانگر، مدیریت افکار مسموم و پریشان، و تمرکز بر خودمراقبتی و بازیابی تعادل عاطفی، نه تنها برای خود والد، بلکه به صورت غیرمستقیم، یک اقدام اخلاقی در قبال فرزند محسوب می‌شود

در نهایت، استفاده از مداخلات تخصصی و توانمندسازی فردی، به عنوان یک راهکار اخلاقی مکمل مطرح می‌شود. والدین باید به جای تمرکز صرف بر مشکلات، بر توانایی‌ها و استعدادهای کودک تمرکز کنند تا حس ارزشمندی و خودکارآمدی او حفظ شود. توانمند کردن فرزندان یعنی به آن‌ها آموزش داده شود که قدرت مواجه شدن با تغییرات را دارند و قربانی این اتفاق نیستند. آموزش مهارت‌های مدیریتی خاص به کودک، مانند مهارت حل مسئله و بازسازی شناختی، به آن‌ها استراتژی‌های مقابله با بحران را می‌آموزد.

در سطح خانواده و اجتماع، شرکت در برنامه‌های آموزشی والدگری پس از طلاق و بهره‌گیری از مشاوران و روان‌شناسان حرفه‌ای برای کودک و والدین، می‌تواند فرآیند سازگاری را تسهیل کند. برنامه‌های مشاوره‌ای و درمان‌های گروهی مدرسه‌محور، به کاهش آسیب‌های رفتاری و تحصیلی کمک می‌کنند و در سطح فردی، بازی‌درمانی و قصه‌درمانی ابزارهای مؤثری برای مدیریت احساسات کودکان هستند.

یکی از نکات مهم اخلاقی که والدین اغلب آن را نادیده می‌گیرند، مراقبت از سلامت روان خود است. والدی که پس از طلاق دچار بی‌ثباتی عاطفی، افسردگی یا عصبانیت باشد، ناخواسته بار عاطفی را به دوش فرزند می‌گذارد. از این رو، مراجعه والدین به روان‌درمانگر، مدیریت افکار مسموم و پریشان، و تمرکز بر خودمراقبتی و بازیابی تعادل عاطفی، نه تنها برای خود والد، بلکه به صورت غیرمستقیم، یک اقدام اخلاقی در قبال فرزند محسوب می‌شود. در این میان، برخی از متون بر استفاده از مبانی و اصول اخلاقی اسلامی، نظیر توکل و توسل به خداوند و معتقد بودن به قضا و قدر الهی، به عنوان یک راهکار روحی و درونی برای کاهش عوارض روانی طلاق بر زوجین، تأکید دارند؛ این رویکرد معنوی می‌تواند به تحمل رنج جدایی و آماده‌سازی برای شروع یک زندگی دوباره کمک شایانی نماید.

طلاق پایان زندگی نیست، بلکه پایان یک رابطه است. موفقیت در تربیت فرزندان در خانواده‌های طلاق‌گرفته، بر حفظ ثبات، همکاری والدین و تمرکز بی‌چون‌وچرا بر نیازهای روانی کودک استوار است. کلید کاهش آسیب‌های طلاق، در اتخاذ یک رویکرد اخلاقی آگاهانه، هماهنگ و دلسوزانه نهفته است که در آن، سلامت روانی فرزند بر هرگونه خصومت و منازعه شخصی والدین ارجحیت دارد. اجرای این راهکارهای اخلاقی، نه تنها فرزندان را از آسیب‌های کوتاه‌مدت و بلندمدت نجات می‌دهد، بلکه به آن‌ها کمک می‌کند تا حس اعتماد، ارزشمندی و توانمندی را در ساختار جدید خانواده بازیابند.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 0 =

آخرین‌ها