دکتر اشرف السادات موسوی لقمان در یادداشتی که در اختیار پیام خانواده قرار داده به تاثیر مولفه های اقتصاد و فرهنگ پیرامون موضوع فرزند آوری پرداخته که با هم می خوانیم:
وقتی صحبت از فرزندآوری میشود، دغدغهها و گلایههای زوجها شروع میشود. پول نداریم! گرانی امان ما را بریده! بچهها پرخرج شدهاند! اما آیا بالواقع کل داستان همین است که این خانوادهها میگویند؟ اصلا اگر همه چیز پول است باید خانوادههای متمکن، در مناطق و شهرهای مرفه، میانگین تعداد فرزندان بیشتری داشته باشند؟ آیا آنها نیز نمیتوانند بچههای خود را تامین کنند؟ چه عوامل دیگری در حال ساماندهی این کنش طبیعی و مهم خانوادگی است؟
تحقیقات نگارنده نشان میدهد خانوادههای ما در حال تجربه تغییرات معنایی و عمیق فرهنگی هستند. عقلانیت خانوادهها در دوره کنونی به گونهای تغییر یافته که ضریب اهمیت مسائل مادی به طرز ناموزونی نسبت به سایر انگیزهها بالاتر رفته است. یعنی خانوادههای ما نسبت به گذشته مادیتر شده و کمتر به ارزشهای معنوی توجه میکنند. اولویت مظاهر مادی، حرص زدن در مادیات و کسب درآمد، گرایش به تجملات، خودخواهی و منفعت طلبی، اصالت لذت و آسایش فردی، نگاه استخدامگرانه اعضای خانواده به یکدیگر از مهمترین شاخصهای این مادیگرایی است. نتایج پیمایش سال 1399 بین 384 خانوار تهرانی بیانگر آن است که مطلق درآمد و دارایی، به عنوان یک متغیر مستقل در مقابل مولفههای ذهنی و شناختیِ اقتصادی (مانند رضایت اقتصادی، امید به آینده) تاثیر ناچیزی بر درجه مادیگرایی خانوادهها دارد. (موسوی لقمان، 1399).[1]یعنی آنچه عقلانیت و نظام تصمیمگیری خانوادهها را بیشتر میتواند تبیین کند، نه مطلق درآمد، بلکه احساس خانوار (رضایت یا عدم رضایت) از شرایط اقتصادی آنهاست.
همسو با تغییرات خانواده، کنش فرزندآوری آنها نیز دستخوش دگرگونیهایی شده است. اولا کنش فرزندآوری از یک «فرآیند طبیعی» به یک «تصمیم شخصی» تبدیل شده است. در گذشته خانوادهها برای تصمیم به بچهدار شدن اینقدر حساب و کتاب نمیکردند، چرا که آن را یک فرآیند طبیعی، عامل رشد و تکامل والدین و بقای جامعه بشری میدانستند. در این تصمیم مجموعهای از انگیزههای فطری و طبیعی موثرند و مسائل اقتصادی تنها بخشی از انگیزهها را تبیین میکنند. ممکن است نسبت به گذشته نقش فرزندان از مولد و عامل کار به عامل هزینهبر و مصرفکننده دارایی والدین تا حدود زیادی تغییر پیدا کرده باشد (البته این موضوع ریشههای فرهنگی و تربیتی دارد که قطعا باید اصلاح شود و در اینجا مجال بحث نیست). اما صحبت اینجاست که ما بیش از آنچه که باید و شاید، روی مسائل اقتصادی و جنبههای مادی پرورش فرزندان تاکید میکنیم و کمتر از جنبههای معنوی و فرامادی پرورش نسل سخن میگوییم. از نظر اسلام، تولید مثل، فرآیند انسانسازی و مسیری است که در آن جانشین خدا در زمین هستی مییابد. این نوع نگاه، ارزش فرزندآوری را در سطح فریضهای مانند جهاد در راه خدا بالا میبرد. اما چرا مادران ما دیگر حاضر نیستند خود را به زحمت بیشتری بیندازند و تک فرزندی را به دردسرهای چند فرزندی ترجیح میدهند؟ آیا دنبال آزادی و علایق شخصی خودشان هستند، راحتطلب شدهاند یا زحمات بزرگ کردن فرزند را مایه رشد خود نمیدانند؟ تحقیقات تجربی نگارنده نشان داده خانوادههای چند فرزندی نسبت به خانوادههای تک فرزندی یا بدون فرزند، کمتر دچار مادیگرایی شده و ایثار و فداکاری بیشتری نسبت به یکدیگر نشان میدهند. به راستی اگر وجود فرزند، خود عامل رشد والدین است چرا خانوادههای ما حتی با وجود برخوردای از امکانات و شرایط مطلوب، این امر را رنگ و بوی اقتصادی و میدهند و با ابراز نارضایتی از شرایط فعلی، خود را از قید و بند فرزند رها میکنند؟! به نظر میرسد مجموعهای از عوامل اقتصادی ـ فرهنگی در حال شکلدهی عقلانیت خانوادههای ما و نظام تصمیمگیری آنها است.
گفتمان غالب نسل اخیر، بر ذهنیت سیاستگذاران ما نیز تاثیر داشته و آنها نیز عمدتا به سمت حمایتهای اقتصادی پیش رفتهاند. طرح جوانی جمعیت که اواخر اسفندماه سال ۹۹ در مجلس به تصویب رسید دارای ۷۲ ماده است که در حال حاضر تنها قانون در دسترس، در زمینه مؤلفه جمعیت است. مهمترین مولفههای این طرح، وام تولد فرزندان، معافیت مالیاتی، وام مسکن برای تولد فرزند، کمک هزینههای تحصیلی و درمانی برای فرزندان و والدین و... است. اما شواهد نشان میدهد کشورهایی که سیاستهای رفاهی را به منظور افزایش جمعیت اجرا کردهاند به هدف مطلوب خود نرسیدهاند. دانمارک یکی از ثروتمندترین کشورهای اروپاست. زوجهایی که به تازگی پدر و مادر میشوند 12 ماه مرخصی با حقوق دارند و برای مراقبت از نوزاد نیز کمکهزینه قابل توجهی دریافت میکنند. دولت هزینهی آی.وی.اف زنان زیر 40 سال را میپردازد؛ اما نرخ باروری در دانمارک، 1.7 تولد در هر زن است (ترجمان علوم انسانی، 1399).[2] به راستی اگر این راهها آزموده شده و نتیجه لازم گرفته نشده، چرا کشور ما باید دوباره آنها را تکرار کند؟
نتیجه آنکه، اگر سیاستگذار میخواهد کنترل بیشتر و عمیقتری بر مسئله جمعیت داشته باشد، بیش از بهبود رفاه و شرایط اقتصادی بایستی به مولفههای فرهنگی خانوادهها توجه کند و تمرکز راهکارهای مسئله جمعیت حول رفاه اقتصادی خانوارها، به هیچ وجه برای بهبود شرایط فعلی، کافی نیست.