به گزارش پیام خانواده باید به این واقعیت اعتراف کرد که پرخاشگری بخش مشترکی از زندگی اجتماعی است، زیرا کمتر کسی را میتوان یافت که با بیانهای تند و انتقادهای شدید به دیگران آزار نرسانده باشد یا در هنگام خشم، رفتار خشن انجام نداده باشد. هم چنین ممکن است فردی برای تلافی از دشمن منتظر فرصت مناسبی باشد تا کینه خود را خالی کند.
بسیاری از پژوهشهای انجام شده بیانگر آن است که نوجوانان و جوانانی که پرخاشگر هستند در دوره کودکی از طرف والدین خود مورد پرخاشگری زیادی قرار گرفته اند.
تعریف و بیان موضوع به طور کلی، روان شناسان در مورد تعریف پرخاشگری با هم توافق ندارند. موضوع اصلی آنها این است که آیا پرخاشگری را باید بر اساس پی آمدهای قابل مشاهده تعریف کرد، یا بر اساس اهداف کسی که پرخاشگری را از خود بروز میدهد.
روان شناسان اجتماعی نیز اگر چه پرخاشگری را به صورت «آسیب رسانی عمدی» تعریف میکنند، اما آنها میدانند تعیین این که آیا عملی که باعث آسیب وارد شدن به دیگری شده است از روی قصد و عمل بوده یا نه، کاری بسیار دشوار است.
به هر حال، در لغت نامه فارسی، پرخاشگری به معنای «ستیزه جویی» آمده است. اتکینسون معتقد است که: «پرخاشگری رفتاری است که قصد آن، صدمه زدن جسمانی و زبانی به فرد دیگر و نابود کردن دارایی اوست».
باندورا نیز پرخاشگری را رفتاری میدانست که از نظر اجتماعی مخرب و صدمه زننده است و ارونسون در این خصوص میگوید: پرخاشگری از ویژگیهای فطری و غریزی است و انسان، حیوانی پرخاشگر و ستیزه جو میباشد» اما بهترین و جامعترین تعریفی که از پرخاشگری ارائه شده، تعریف براون (BROWN) است. از نظر او «هر عمل و رفتاری که به طور مستقیم در جهت هدفی و به منظور آزار و اذیت رساندن به دیگران که مایل نیستند مورد آزار و اذیت قرار گیرند اعمال شود» پرخاشگری نامیده میشود.
پرخاشگری به منزله مفهومی کلیتر از تهاجم (INCURSION) به ندرت موضوع بررسیهای جامع در روان شناسی یا در بخشی از آن یعنی روان تحلیل گری واقع شده و به طور کلی به نحو چشمگیری جای آن در فهرست مجموعههای مربوط به تحول کودک خالی است.
علت پرخاشگری چیست؟
وقتی در شرایط هستید که شما مجبور به پرخاشگری میشوید، احساس آزردگی و بیقراری به شما دست میدهد و فشاری را روی خود احساس میکنید. کنترل رفتار در چنین موقعیتهایی دشوار میشود و امکان دارد که ندانید چه رفتارهای اجتماعی در آن موقعیت مناسب هستند. گاهیاوقات هم برخی از افراد بهطور عامدانه دست به پرخاش و عصبانیت میزنند. مثلا ممکن است شخصی با هدف انتقام گرفتن یا آزار و تحریک شخصی دیگر دست به رفتارهای پرخاشگرانه بزند. پرخاشگری نسبت به خود هم وجود دارد. در هر حال باید تلاش کنید تا علت و ریشه رفتارهای اینچنینی را در خود کشف کنید و تشخیص بدهید.
دلایل بسیاری میتواند موجبات پرخاشگری شما را فراهم کند:
وضعیت سلامت جسمی؛
وضعیت سلامت روحی؛
ساختار خانواده؛
روابط با دیگران؛
محیط کار یا تحصیل؛
عوامل اجتماعی یا اقتصادی-اجتماعی؛
رفتارها و ویژگیهای فردی؛
تجربههای زندگی.
بهعنوان شخصی بزرگسال ممکن است نسبت به تجربههای منفی زندگی خود رفتارهایی توام با پرخاش از خود بروز بدهید. مثلا ممکن است هنگام ترس و ناامیدی، پرخاشگر بشوید. افسردگی، اضطراب، اختلال استرسی پس از آسیب روانی یا PTSD و سایر وضعیتها و مشکلات روانی هم میتوانند شما را به سمت پرخاشگری سوق بدهند.
پرخاشگری ناشی از مشکلات جسمانی چیست؟
بسیاری از مشکلات جسمانی باعث میشوند تا فرد مبتلا، رفتارهای پرخاشگرانه از خود بروز بدهد. مثلا:
اختلالاتی که در طیف اوتیسم قرار دارند؛
اختلال کم توجهی-بیش فعالی (ADHD)؛
اختلال دوقطبی؛
اسکیزوفرنی؛
اختلال رفتاری؛
اختلال انفجاری متناوب؛
اختلال استرسی پس از آسیب روانی.
آسیبهایی که به مغز وارد میشود نیز میتواند باعث پرخاش و رفتارهای نامعقول در زندگی فرد شود. آسیبهای مغزی میتواند ناشی از موارد زیر باشد:
سکته مغزی؛
صدمه دیدن سر؛
برخی از انواع خاص عفونت؛
برخی از انواع خاص بیماریها.
مشکلات جسمانی باعث بروز پرخاشگری به شیوههای مختلفی میشود. مثلا اگر به اوتیسم یا اختلال دوقطبی مبتلا باشید، درصورتیکه دچار احساس ترس یا ناامیدی شوید یا نتوانید از احساساتتان صحبت کنید، پرخاشگر میشوید. اختلالات رفتاری هم باعث میشوند تا عامدانه بهدنبال پرخاشگری باشید.
دلایل پرخاشگری در کودکان چیست؟
پرخاشگری در کودکان ریشه در دلایل متعددی دارد. مثل:
مهارتهای ارتباطی ضعیف؛
مشکلات جسمانی تشخیص داده نشده؛
استرس یا ناامیدی.
احتمال دارد که فرزندان شما، رفتارهای توأم با پرخاش و خشونتی را که در محیط اطراف خود میبینند، الگوبرداری کرده و اجرا کنند. دلیل دیگر پرخاش کودکان هم میتواند تلاشی در جهت جلب توجه دوستان، خانواده یا معلمان باشد. اگر حواستان نباشد، بهعنوان بزرگتر با نادیده گرفتن یا پاداش دادن به کودک میتوانید موجب تشویق او به رفتارهای پرخاشگرانه بشوید. منظور این است که وقتی دقیقا شیوه برخورد با کودک در این موقعیتها را ندانید، امکان دارد که ناخواسته او را در مسیر پرخاشگری هدایت کنید.
گاهی پرخاش کودک ناشی از ناامیدی و تردید است و در صورتی رخ میدهد که کودک مبتلا به مشکلات روانی نظیر اسکیزوفرنی یا پارانویا باشد. کودکانی که به نقصهای رفتاری دچار هستند یا در طیف اختلال اوتیسم جای میگیرند نیز گاهی پرخاشگر میشوند. اگر کودک دچار اختلال دوقطبی باشد، ممکن است در مرحله جنون (مانیاک) به پرخاشگری روی بیاورد. کودکان افسرده نیز در صورت تحریک اعصاب و احساساتشان پرخاشگر میشوند.
کودکانی که نمیتوانند با احساسات خود کنار بیایند و کنترل درستی داشته باشند نیز احتمالا در رفتارهای خود پرخاش را بروز میدهند. کنار آمدن با ترس و ناامیدی دشوار است. کودکانی که اختلال اوتیسم دارند یا دچار نقصهای رفتاریاند معمولا تجربه پرخاشگری در رفتارهایشان دیده میشود. علت این است که وقتی میترسند و ناامید میشوند، بهدرستی قادر به کشف علت و شرح ماجرا نیستند و همین ناتوانی موجبات پرخاشگری را فراهم میسازد.
کودکان مبتلا به اختلال کمتوجهی-بیشفعالی یا سایر اختلالات مخرب هم درک و توجه کافی ندارند، بههمینخاطر رفتارهایی ناشی از تحریک شدن آنی بروز میدهند که بعضا بهعنوان پرخاشگری شناخته میشود. این واکنشها بیشتر در شرایطی رخ میدهد که رفتار کودک ازنظر اجتماعی زیاد معقول بهشمار نمیرود.
علل پرخاشگری در نوجوانان چیست؟
پرخاشگری در نوجوانان بسیار رایج است. مثلا بسیاری از نوجوانان بهشکلی گستاخانه با دیگران بحث میکنند. درهرحال اگر نوجوانی دچار حالات زیر باشد، پرخاشگر تلقی میشود:
در هنگام بحث فریاد بکشد؛
دعوا و جنجال راه بیندازد؛
نسبت به دیگران قلدری کند.
رفتارهای تهاجمی نوجوانان در برخی از مواقع نیز ناشی از موارد زیر است:
استرس؛
فشار همسالان؛
مصرف مواد مخدر؛
روابط ناسالم با اعضای خانواده و دیگران.
بلوغ نیز برای بسیاری از نوجوانان همراه با استرسهای مخصوص به خود است. اگر ندانید که چطور باید با تغییرات بلوغ در نوجوان کنار بیایید، احتمال اینکه او پرخاشگر بشود، بسیار زیاد خواهد بود. درصورتیکه نوجوان دچار وضعیت و مشکلی روانی باشد، در بلوغ پرخاشگر میشود.
درمان پرخاشگری چگونه است؟
برای کنترل پرخاشگری باید ریشه و علت آن را کشف کرد. حرف زدن با شخصی دیگر دربارهی احساساتی که منجر به پرخاش میشود، برای درمان این حالت مفید خواهد بود. گاهیاوقات هم با تغییر حرفه یا سبک زندگی میتوان از احساسات منفی پرخاشگری دور شد. استراتژیهایی برای درمان حالات منفی این مشکل وجود دارد. برای نمونه، میتوان شیوه برقراری ارتباطات صادقانه و صریح را یاد گرفت تا از پرخاش و تهاجم در برقراری ارتباط دور شوید.
پزشکان معمولا برای رفع پرخاش و تهاجم در افراد، جلسات روان درمانی را توصیه میکنند. مثلا رفتار درمانی شناختی (CBT) به شما در کنترل رفتارهایتان کمک میکنند. به یاری این روش، نوعی مکانیزم برای کنار آمدن با شرایط مختلف آموزش داده میشود. درواقع، عواقب کارهای هر فرد به او گوشزد خواهد شد. گفتگو درمانی هم روش دیگری است که به درک ریشه پرخاشگری میانجامد و به رفع احساسات منفی نیز کمک شایانی میکند.
در برخی از موارد هم پزشک برای رفع مشکل، دارو تجویز میکند. مثلا داروهای (AEDs) نظیر فنیتوئین، کاربامازپین و…. اگر فردی دچار آلزایمر، اسکیزوفرنی یا اختلال دوقطبی باشد هم از داروهای تثبیتکننده خلق استفاده خواهد شد. تجویز مکملهای اسیدهای چرب امگا ۳ نیز رایج است. بنا به علت و ریشهی پرخاشگری، درمانهای متنوعی وجود دارد که باید دربارهی آنها با پزشک صحبت کرد.
نتیجهگیری
به گزارش وب گاه فرادید، اگر پرخاشگری را درمان نکنید، شدت آن و میزان خشونت شما بیشتر خواهد شد. درمانهای متنوعی برای رفع این مشکل وجود دارد که قبل از آسیب زدن به خود و دیگران باید به کمک پزشک به نتیجهای مؤثر دراینباره دست پیدا کرد. در موارد بسیار نادری، هیچ دلیلی برای پرخاشگری وجود ندارد. اما اگر ریشه و دلیل پرخاش خود را بدانید راحتتر میتوانید پیگیر درمان باشید و راحتتر زندگی کنید. برای کشف ریشه پرخاشگری میتوانید از پزشک کمک بگیرید.
چه مواقعی میتوان فهمید که عزیزانمان دچار پرخاشگری مخرب شدهاند یا فقط واکنشی احساسی نسبت به مسائل بروز میدهند؛ تشخیص این موضوع کمی دشوار است، زیرا کسانی که دچار پرخاشگری و رفتارها تند میشوند، معمولا عذرخواهی میکنند و معتقدند که عمدا کاری نکردهاند.
بههرحال، رفتارهای پرخاشگرانه بهخاطر تحریک شدن از سوی منبعی شکل میگیرند. ابراز رفتارهای پرخاشگرانه در برخی از شرایط کاملا طبیعی است. مثلا فرض کنید، شخصی مورد آزار و تهدید دیگری قرار گرفته است، در این صورت بدیهی و طبیعی است که با وجود چنین تجربهای شخص دچار پرخاش بشود. برای تشخیص اینکه فردی دچار پرخاشگری شدید و غیرعادی شده یا نه، باید به میزان بسامد پرخاشهای او نیز توجه کرد. اگر توجیه خاص و محرک ویژهای برای ایجاد پرخاش و خشم در شخصی وجود نداشته و میزان بسامد این رفتار هم در او بالا است، یعنی دچار مشکل پرخاشگری شده و واکنشی مقطعی نسبت به فشارها در کار نیست.